سلامت نیوز:یک روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با اشاره به اینکه حواسپرتی و کاهش تمرکز میتواند علامتی از افسردگی باشد، گفت: این افراد به دلایل افسردگی دچار حواس پرتی میشوند و نمیتوانند حواس خود را روی مسائل رومزه جمع کند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل ازایسنا، غمگینی، احساسی است که همه ما در طول زندگی آن را تجربه کردهایم، این احساس میتواند به ما در شناخت و برخورد با مشکلات زندگی کمک کند، اما در افسردگی بالینی یا اختلالات دو قطبی احساس غمگینی بسیار شدیدتر است، در این حالت این احساس برای مدت طولانی باقی میماند و حتی انجام امور عادی زندگی را سخت یا غیر ممکن میکند.
افسردگی و شیدایی برای دوستان و خانواده ناراحت و خسته کننده است، دانستن اینکه به افراد بسیار افسرده چه بگوییم سخت است، آنها همه چیز را از دیدگاه منفی میبینند و قادر نیستند بگویند از شما چه میخواهند، آنها ممکن است زودرنج و گوشه گیر باشند، اما در همان حال به کمک شما نیاز دارند، آنها ممکن است نگران باشند ولی نخواهند یا نتوانند که نصیحت شما را بپذیرند، سعی کنید در حد امکان صبور باشید و آنان را درک کنید.
سلیمان محمدزاده ، اظهار کرد: افسردگی یکی از اختلالات شایع جامعه امروز ما است، که با بیحوصلگی و گریز از فعالیت یا بیعلاقگی و بیمیلی بوده و میتواند بر روی افکار، رفتار، احساسات فرد تأثیر مخرب بگذارد.
وی با اشاره به اینکه افسردگی در زنان بیشتر از مردان است، تصریح کرد: 25 درصد افراد جامعه مبتلا به این اختلال هستند، گاهی افسردگی با کماشتهایی، اختلال خواب و خستگی همراه با درد جسمانی دیده میشود.
این روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، افزود: این اختلال فقط مختص به بزرگسالان نیست در کودکان و نوجوانان به شکل دیگری است، که بیشتر با گوشه گیری، دردهای جسمانی، عدم وزن گیری، عصبانیت و بی قراری دیده میشود.
محمدزاده، با اشاره به اینکه غمگینی یکی از علائم مهم افسردگی است، بیان کرد: این افراد معمولا بغض و گریه میکنند و بیشتر ترجیح میدهند تنها بوده و با کسی ارتباط برقرار نکنند.
وی عنوان کرد: ممکن است افراد افسرده اشتیاق خود در انجام فعالیتهایی که زمانی برایشان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بیمیل و کماشتها شوند، علاقه و لذت بردنشان نسبت به گذشته کاهش مییابد.
این روانپزشک، افزود: افسردگی علت مشخصی ندارد، علتهای متعددی میتواند دخیل باشد، اما مهمترین علت آن ژنتیک است، یعنی افرادی دیگر از خانوده نیز مبتلا به این اختلال شدهاند و با استرسهایی در زندگی این افراد، افسردگی سریع خود را نشان میدهد.
کاهش تمرکز علت افسردگی است
محمدزاده، یکی از علائم شایع افسردگی را کاهش تمرکز دانست و ذکر کرد: این افراد به دلیل افسردگی حواس پرت شده و مدام از لیست برنامههایشان یکی دو مورد را فراموش کرده و انگیزهای برای انجام کارهایشان ندارند.
وی گفت: کاهش تمرکز در همه زمینهها تاثیر گذار است، فرد، قبلا کارش را بدون نقص و با دقت انجام میداد اما در این دوره به دلیل عدم تمرکز و فکرهای متفاوت در ذهن نمیتواند درست تمرکز کند و کارهایش را درست انجام دهد.
این روانپزشک، بیان کرد: افراد افسرده قضاوت دیگران برایشان مهم است و مدام به فکر این هستند که دیگران در موردشان چه فکر میکنند و در این صورت بسیار زود رنج و تا حدی دچار بدبینی خفیف میشوند، که مربوط به روحیه ضعیف و خلق افسردهشان است.
محمدزاده، عنوان کرد: این افراد معمولا دچار ناامیدی شدید شده و انگیزهای برای کار کردن ندارند، آنها نسبت به اتفاقات خوشایند در زندگی نمیتوانند خوشحال شوند و مدام خود را مقصر دانسته و خود سرزنشگری را دنبال میکنند.
وی با اشاره به اینکه مهمترین علامت افسردگی فکر کردن به خودکشی است، ذکر کرد: افسردگی یکی از علل شایع خودکشی بین جوانان است که متاسفانه امروزه در کودکان زیر 10 سال نیز دیده میشود.
این روانپزشک گفت: فعالیتهای لذت بخش از قبیل ورزش کردن در کاهش افسردگی تاثیر گذار است.
روش درمان افسردگی
محمدزاده با بیان اینکه در صورت خفیف بودن افسردگی ورزش کردن میتوانند فرد را شاد کند، افزود: ورزش روزانه در کنار درمان دارویی و جلسات مشاوره میتواند اثر بخش باشد، ورزش باعث شده تا مواد شیمیایی نشاط آور و انرژی بخشی چون سروتنین و اندورفین در مغز آزاد شوند و سلولهای مغزی رشد کنند؛ کاری که داروها بهطور مصنوعی انجام میدهند.
وی خاطرنشان کرد:ورزشهایی مانند ایروبیک یا پیاده روی ساده نیز از جمله ورزشهای مناسب برای بهبود افسردگی هستند.
فوق تخصص کودکان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، در پایان یادآور شد: خانوادهها نشانههای افسردگی به ویژه افکار خودکشی را جدی بگیرند و در صورت مشاهده علایم افسردگی جهت ارزیابی و درمان به روانپزشک یا روانشناس بالینی مراجعه کنند.
منبع :
سلامت نیوز: در جلسه اول ویزیت روانشناسی و روانپزشکی، ما روانشناسان همیشه باید شرح مبسوطی از زندگی و مشکلات مراجعانمان بگیریم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،یکی از سوالاتی که باید پرسیده شود و من هم همیشه میپرسم، این است که تاکنون این مشکلات به قدری غیر قابل تحمل بوده که به فکر پایان زندگی خود بیفتید؟ آیا تا به حال به خودکشی فکر کردهاید؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدی را میپرسم: آیا به راههای خودکشی هم فکر کردهاید؟ و باز هم اگر بگوید بله، سوال بعدی: آیا تا به حال اقدامی هم کردهاید؟ صرف نظر از اقدامات بالینی و درمانی بعدی که باید انجام دهیم، همیشه آن چند ثانیه آخری که منتظر پاسخ فرد هستم، جریانی سریع از فکرهای گوناگون از ذهنم میگذرد.
چرا این فرد به این نقطه رسیده است؟ چگونه است که حاضر است، یا دستکم به این فکر است که با پایان زندگی خود، بر رنج و مشکلاتش پایانی بزند؟ و من، به عنوان کسی که شاید آخرین پناه این فرد باشم، چه کمکی میتوانم بکنم؟ در خلال درمانهای روانشناختی و علوم اعصاب که روی فرد پیاده میکنم، جایی میرسد که در مقابل تمایل فرد به خودکشی، باید استدلال کرد و دلیل محکمی بر ضد این تمایل و به نفع ادامه زندگی به وی داد. به تجربه دیدهام که اگر فرد مقابل باورهای مذهبی داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمایل خودکشی کار سختی نیست. کافی است از برخی باورهای دیگر مذهبی کمک گرفت و فرد را به چالش کشید.
میتوان به راحتی به ناسازگاری خودکشی با باورهای مذهبیاش اشاره کرد، به رنج بیشتری که ممکن است، فرد پس از خودکشی بکشد و به نتیجه و عقوبت کار اشاره کرد. هرچند کار سخت، در مقابل فردی است که باور مذهبی ندارد، یا دستکم استدلالهای کمک گرفته از مذهب، جذابیتی برایش ندارد. در سالهای اخیر هم تعداد این افراد، حداقل در میان مراجعان من، به مرور زیادتر شدهاند و واقعیت آن است که در مقابل این افراد نمیتوان از ناسازگاری رفتار خودکشی و باورهای آنها استفاده کرد. حتی گاهی میبینم که باور آنها و خودکشی، اتفاقا کاملا سازگار و در یک سو هستند و عملا جای چندانی برای به چالش کشیدن فرد نیست. خب در مقابل این افراد چه باید بکنیم؟ آیا میتوان رهایشان کرد؟ البته که نه. اینجا باید چه کرد؟ در این گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمی و نسبتا باهوشی باشد، از علم آمار و احتمالات و کمی هم زیست شناسی تکاملی کمک میگیرم و استدلالی را برایشان میآورم. اسم این استدلال را گذاشتهام استدلال خوش شانسی وجود. ادامه این استدلال را به شکلی که معمولا اتفاق میافتد، و با کمی سادهسازی، مینویسم.
من: میدانستی چقدر خوش شانسی؟
مراجع: اگر خوش شانس بودم این همه بدبختی نداشتم که.
من: ولی تو خیلی خوش شانسی.
مراجع: چرا؟
من: چون تو وجود داری. هستی. این شانس رو داشتی که به وجود بیای و زندگی رو تجربه کنی
مراجع: چه ربطی داره؟
من: بزار یک مثال برات بزنم. فرض کن من برم بیرون وسط خیابون یه دایره بکشم و از تو بخوام که شانس اینکه یه رعد و برق به این دایره بخوره رو حساب کنی. فکر میکنی این شانس چقدر میشه؟
مراجع: شاید یک بار در یک میلیون سال! و شاید یک بار در یک میلیارد رعد و برق در این منطقه!
من: و شاید کمتر. درسته؟ خب حالا بیا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسی کنیم. در نظر بگیر که برای اینکه تو به وجود بیای، حتما باید پدر و مادرت با هم
میکردند که کردند. اگر هر کدوم با فرد دیگری ازدواج میکردند، بچهدار میشدند، اما اون بچه دیگه تو نبودی. حالا از بین میلیونها اسپرم پدرت و هزاران تخمک مادرت و میلیاردها حالت مختلفی که در ترکیب اینها ممکنه تشکیل بشه، اون ترکیبی برنده شده و به وجود اومده که در نهایت شدی تو! در نظر بگیر که چند بچه دیگر میتونست تشکیل بشه که نشده ولی بلیت به نام تو در اومده؟
مراجع: اوهوم!
من: در واقع احتمال و در نتیجه خوش شانسی تو باز هم بیشتر از این حرفهاست، اگر یک نسل عقبتر بریم و پدر بزرگ و مادربزرگها رو هم در نظر بگیریم. واقعا اگر همه این احتمالات و شانسها رو برای این که تو به وجود بیای در نظر بگیریم، شاید به شانسی در حدود یک در هزارمیلیارد برسیم! این شانس به مراتب و میلیونها بار کمتر از شانس اصابت رعد و برق به دایره وسط خیابونه!
مراجع: درسته. ولی که چی؟
من: همین قدم اول تو در رقابت با میلیاردها ترکیب دیگه، شانس آوردی و برنده شدی. تو این شانس رو آوردی که به دنیا بیای، زندگی کنی و تا اینجا برسی. همین شانس، همین بلیت، میارزه به همه بدشانسیها و مشکلات بعدی که داشتی و خواهی داشت. زنده بودن تو، بزرگترین شانس تو هست. یک خوش شانسی محض و کامل. بنابراین این شانس بزرگ رو نباید به راحتی از دست بدی. نباید این بلیت رو پاره کنی و بندازی دور! بیخیال شدن این شانس، و از بین بردن خودتم البته یک راه حله، ولی، خیلی راه حل گرونیه و کم فایده و نامعقول. کلی راه حلهای دیگه است که فایدش بیشتره و هزینش کمتر. دوباره این شانس رو به خودت بده که از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده کنی و راه حلهای دیگر رو امتحان کنی!
و اما نتیجه
میدانید معمولا بعدش چه میشود؟ افراد فکر میکنند. همیشه دیدهام که چند ثانیهای سکوت میشود، فرد به فکر فرو میرود و انگار کل زندگیش را، و حتی قبل از زندگیش را مرور میکند. بعد اتفاق بزرگتر میافتد: امیدوار میشود. وقتی مراجع من، بهرغم همه مشکلاتش، و با وجود تمایل شدیدش به خودکشی، امیدوار میشود، میفهمم که اتفاق مهمی در وی رخ داده است. به اهمیت زندگی و زنده بودن پی برده است و به اهمیت تلاش کردن تا جایی که میتواند. این مراجع از نظر من نجات یافته است... درباره خودتان هم فکر کنید: چقدر خوش شانس بودهاید که هستید و یکبار از این دید هم به کل زندگی و زنده بودن نگاه کنید. دید قدرتمندی است، مگر نه؟
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز: داشتن سبک زندگی سالم، مسالهای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوشبختی در زندگی روزمره میتواند بر سلامت عمومی همه انسانها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت سلام دکتر، داشتن سبک زندگی سالم، مسالهای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوشبختی در زندگی روزمره میتواند بر سلامت عمومی همه انسانها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد. بنابراین اگر میخواهید زندگی شادتری داشته باشید، حتما به این چند نکته دقت کنید.
اولین چیزی که در شروع روز به آن فکر میکنید، باید یک موضوع شادیبخش و پُرانرژی باشد. وقتی که هر روز صبح در آینه به خودمان نگاه میکنیم و به همه مسائلی فکر میکنیم که آزارمان میدهد، باقی روز را با ناراحتی میگذرانیم. بنابراین به خودتان تعهد بدهید که از فردا صبح، نگرش تازهای درباره خودتان داشته باشید و به خودتان یادآوری کنید که شادی، اولین چیزی است که هر روز باید آن را لمس کنید.
برخی متخصصان بالینی توصیه میکنند که صبحها بهجای کار کردن با تلفن همراه هوشمند یا تماشای تلویزیون، به موسیقی گوش دهید. میتوانید از روز قبل، موسیقیهای شادیبخش و خلاقانهای را انتخاب کنید که به تقویت خُلقوخو کمک میکنند و احساس رهایی به روان شما میبخشند. اگر صبحها وقت کمی برای گوش دادن به موسیقی دارید، باز هم بنشینید و حداقل به یک یا دو قطعه موسیقی گوش دهید.
نکته مهم دیگر این است که افکار منفی را از ذهنتان دور کنید. نباید درباره خودتان و انسانهای دیگر، دائما منفیبافی کنید یا افکار مخربی داشته باشید. برخی فنون مدیتیشن میتوانند در دور کردن افکار منفی از ذهن به شما کمک کنند. وقتی مدتی برای کنار گذاشتن افکار منفی با خودتان تمرین کنید، متوجه تغییرات زیادی میشوید.
منبعسلامت نیوز :
اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.
اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس
اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجانات و احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.
فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.
توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور و متخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد
منبعنمناک :
استرس تاثیرات فراوانی بر انسان میگذارد. خواب آدمی را پریشان میکند، بر سلامت روان او اثر منفی مینهد و او را بیمار میکند. نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد که استرس میتواند به مغز هم آسیب برساند.
به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم، اینکه انسانها گاهی دچار استرس بشوند و متحمل فشارهای روانی، پدیده عجیبی نیست. اما استرس مداوم میتواند بر جسم و روان انسان تاثیرات عمیقی داشته باشد.
استرس باعث خستگی ما میشود، ما را عصبی و زودرنج میکند و میتواند خواب ما را مختل کند. استرس دائمی حتی اشتهای انسان را کاهش میدهد و از میل جنسی انسان میکاهد.
افزون بر آن، استرس میتواند پیامدها و عوارض دیگری نیز به همراه داشته باشد. استرس از جمله میتواند خطر بروز بیماریهایی همچون اختلال در گردش خون، اختلالات گوارشی نظیر ناراحتی معده و روده را افزایش دهد یا باعث بیماری دیابت، سکته قلبی و سکته مغزی شود.
تاثیر استرس بر مغز
اما تاثیر استرس بر مغز انسان چیست؟ گروهی از پژوهشگران و دانشمندان دانشکده پزشکی هاروارد در بوستون در ایالت ماساچوست به تحقیق درباره تاثیرات استرس بر مغز پرداختهاند.
در این تحقیق پژوهشگران روانشناسی بالینی بر روی بیش از دو هزار فرد میانسال به مدت هشت سال آزمایش کردهاند.
این افراد در آغاز این تحقیقات از چند منظر مورد آزمایش قرار گرفتهاند؛ آزمایشهایی نظیر معاینه وضعیت روانی آنها. در عین حال قوه حافظه و قوه اندیشیدن این افراد مورد سنجش قرار گرفته است.
ورزش و گشت و گذار در طبیعت از راههای کاهش استرس است
افزون بر آن، پژوهشگران میزان کورتیزول موجود در خون این افراد را محاسبه کردهاند. از کورتیزول به عنوان هورمون استرسزا سخن میگویند. در واقع استرس باعث افزایش سطح کورتیزول در خون آدم میشود.
نتایج پژوهش یاد شده نشان میدهد که افزایش کورتیزول در خون بر روی حافظه تاثیر میگذارد؛ هرچه مقدار کورتیزول در خون یک فرد بیشتر باشد، حافظه او ضعیفتر میشود. افزایش سطح کورتیزول در اثر افزایش استرس حتی میتواند باعث فراموشی شود.
دکتر جاستین ب. اکوفو-چویگویی، نویسنده ناظر بر این پروژه، درباره تاثیرات افزایش کورتیزول بر مغز میگوید: «پژوهش ما نشان میدهد که در افراد میانسال فراموشی و تحلیل مغز، پیش از آنکه علائم آنها نمایان شوند، آغاز شدهاند.»
به باور این پژوهشگر، از این رو اهمیت بسیاری دارد که افراد راههایی را برای کاهش استرس در زندگیشان بیابند؛ راههایی مانند خواب کافی و ورزش منظم.
از آن گذشته با بهره گرفتن از تکنیکهای آرامشبخش نیز میتوان با استرس مقابله کرد. افرادی که در اثر استرس زیاد سطح کورتیزول خونشان بالا رفته است، میتوانند به پزشک نیز مراجعه کنند. پزشکان در صورت نیاز میتوانند با کمک دارو سطح کورتیزول خون آنها را کاهش دهند
منبع : تسنیم نیوز
بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن میتوان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغههای متعدد و گاه فلجکننده است.
سلامت روح و روان
سازمان جهانی بهداشت که هدف خود را دستیابی به عالیترین سطح ممکن بهداشت برای همه مردم تعیین کرده، در اساسنامه خود در تعریف سلامت میگوید: «منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفا فقدان بیماری یا علیلی.»
بر اساس این تعریف، فردی دارای سلامت روان است که: «توانمندیهای خود را بشناسد و توانایی مقابله با استرسهای روزمره را داشته باشد و به شکل مفید و موثری در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشد.»
هرچند بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، منظور از سلامت فقط بیمار نبودن نیست، اما هیچ راهکاری درباره اینکه چگونه می توان در تمام زمینههای جسمانی، روانی و اجتماعی رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است.
البته پژوهشگران و محققان در هر دو میدان؛ یعنی بهداشت جسم و بهداشت روان، گامهای جدی برداشتهاند.
بروز احساسات باید بهگونهای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساسهایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد
اگر بخواهیم تعریفی سختگیرانه برای روان سالم مطرح کنیم باید فردی را در نظر بگیریم که از هر نظر هیچگونه مشکلی نداشته باشد و در شرایطی هم که در معرض استرسهای گوناگون قرار میگیرد حتی بهطور موقت، دچار مشکل نشود.
چنین افرادی علاوه بر اینکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردارند و به خوبی زندگی میکنند، باید به سایر افراد در داشتن زندگی خوب کمک کنند، در حالی که در جامعه امروزی، کمتر کسی را میتوان یافت که با این تعریف، روان سالمی داشته باشد.
بیشتر افراد در برخورد با مسایل روزمره زندگی، علاوه بر اینکه مشکلاتی با شدتهای مختلف را تجربه میکنند، دچار استرس نیز میشوند. برخی از این مشکلات، زودگذر هستند و برخی نقشی ماندگارتر دارند.
اول، آرامش
بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن میتوان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغههای متعدد و گاه فلجکننده است.
البته در دنیای امروز، هیچکس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانیها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل حل نیستند بهگونهای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاریها، عملکرد و زندگی او را تحتتاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.
دوم، مدیریت هیجان
از دیگر ویژگیهای مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجانها است. بروز احساسات باید بهگونهای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساسهایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد.
همچنین انتظار میرود ذهن سالم بتواند محیط پیرامون خود را بهدرستی ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درک میکند، درکی که با واقعیت بیرونی هماهنگ است؛ چیزی نه بیشتر و نه کمتر از آن.
ممکن است تعجب کنید و بپرسید مگر ممکن است ادراکها با واقعیت همخوان نباشند؟ بله! در برخی شرایط بیمارگونه، ممکن است فرد درکی درست از عالم خارج نداشته باشد، برای مثال صدایی بشنود یا چیزی ببیند که وجود خارجی ندارد.
البته این موضوع در صورتی غیرطبیعی خواهد بود که این مساله تکرار شود و بیش از یکی، دو بار اتفاق بیفتد.
بررسی رفتار، عینیترین روشی است که با ارزیابی آن میتوان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد
سوم، شناخت
یکی دیگر از خصوصیات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعهای از تواناییهای مغز شامل هوشیاری، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردی با توجه به شرایط خود از آن بهرهمند است. سالم بودن این تواناییها تامینکننده و نشانگر بخشی از سلامت روان ما هستند.
شاید در این نوشته همه خصوصیات یک روان سالم بیان نشده باشد، اما به بخشی از مهمترین خصوصیات آن اشاره شده است.
همه تواناییها و خصوصیات گفته شده خود را به صورت یک نماد بیرونی و عینی بروز میدهند که آن «رفتار» است.
بررسی رفتار، عینیترین روشی است که با ارزیابی آن میتوان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد. بنابراین داشتن رفتاری متناسب با شرایط پیرامونی از اصلیترین خصوصیتهای نشانگر سلامت روانی افراد است.
شاید به همین دلیل است که علوم رفتاری همواره در کنار روانپزشکی و سلامت روان به عنوان علمی ذکر میشود که تلاش میکند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت حرکت کند.
منبع: تبیان
سلامت نیوز: دبیر علمی دومین همایش سالیانهی انجمن علمی رواندرمانی ایران بر لزوم انطباق فرهنگی متون رواندرمانی با نیازها و ظرفیت جامعهی ایرانی تاکید کرد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از انجمن روان درمانی ایران، دکتر بهروز دولتشاهی، روانشناس، با بیان این که «نیاز به خدمات بهداشت روان و به ویژه رواندرمانی، به شکلی حرفهای و قابلاتکا، نیازی است که روز به روز بیشتر شناخته میشود»، توضیح داد: «افزایش تعداد مراجعان به رواندرمانی و مشاوره، از یک سو ممکن است بازتاب فشار و تنشی باشد که بر تکتک اعضای جامعه وارد میشود، و از سوی دیگر به دلیل اعتمادی است که به تدریج رواندرمانگران نزد مراجعان ونیازمندان به خدمات رواندرمانی کسب کرده اند و توسط مردم به رسمیت شناخته میشوند.»
این عضو هیات علمی دانشگاه، تصریح کرد: «با این حال، وارداتی بودن بخش اعظم دانش و تکنیکهای رواندرمانی قابلانکار نیست. موضوعی که به دلیل درهمتنیدگی پیچیدهی مسایل فرهنگی با روان بشر، نمیتوان نسبت به آن بیاعتنا بود.»
دبیر علمی همایش انجمن رواندرمانی ایران در ادامه تاکید کرد: «این سخن به آن معنا نیست که منابع ترجمهشده از نویسندگان کشورهای دیگررا نادیده بگیریم. بلکه توجه به ملاحظات فرهنگی در رواندرمانی به معنای بازخوانی این متون و اندیشیدن و انجام پژوهش روی آنها در چارچوب زمینه های فرهنگی اجتماعی و با استفاده از ظرفیت فرهنگی غنی ایرانی است.»
دکتر دولتشاهی، رسالت این همایش را که «رواندرمانی در پرتو فرهنگ و جامعه» عنوان دارد، «ایجاد فضایی علمی و سازنده برای بحث از چنین موضوعاتی» اعلام کرد.
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز: مطالعات جدید نشان داده است افرادی که پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شوند، در مقایسه با کسانی که پس از اینساعت بر میخیزند، سالم تر و شادتر هستند و احساس خوشبختی بیشتری دارند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از پانا، سالها پیش جبران خلیل جبران، شاعر و نویسنده مشهور لبنانی، در تایید مزایای زود بیدار شدن و استفاده بیشتر از روز برای انجام دادن کارها گفته است: «دنیا ثروتی برای کسی است که زود از خواب بیدار میشود.» همچنین ضربالمثل دیگری به زبان آلمانی وجود دارد که می گوید: «هرکس می خواهد روباه را به دام بیندازد، باید همزمان با جوجهها بیدار شود.»درباره سحرخیزی نقل قولها، ضرب المثلهای مشهوری وجود دارد که بر ضرورت و ارتباط آن با سلامت تاکید میکند.
در مطالعهای که در مجله «تحقیقات روانپزشکی» منتشر شده، آمده است افرادی که شبها زود میخوابند و پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشوند، 25 درصد کمتر از دیگران، در معرض ابتلا به افسردگی هستند.
روزنامه انگلیسی «دیلی میل» به نقل از بیلی بوش، پزشک و روانشناس استرالیایی، آورده است: بیدارشدن از خواب بسیار آسانتر از آن است که به نظر میرسد. شما میتوانید ساعت بیولوژیک بدنتان را دوباره تنظیم کنید؛ بدن شما این کار را دوست دارد و از آن استقبال میکند زیرا بار دیگر به ریتم اولیه و طبیعیتر خود باز میگردد.
وی افزود: سحرخیزی به شما در انجام بدون عجله فعالیتها و کارهای اساسی روزانه کمک میکند. برای رسیدن به بیشترین نتیجه از سحرخیزی، زمان خاصی برای شرکت در فعالیتهای جمعی و پرنشاط اختصاص دهید.
بوش در پایان خاطرنشان کرد: افرادی که دیر از خواب بیدار میشوند، اغلب به تنهایی زندگی میکنند و سیگار میکشند و ارتباط آنان با دوستان یا شریک زندگی شان محدود است.
مارنی لیشمان، متخصص و یکی از پژوهشگران این پروژه، در مصاحبه با روزنامه انگلیسی «سان»، گفت: سحرخیزی، خلق و خوی انسان را در طول روز تغییر میدهد و دیر به رختخواب رفتن موجب خستگی مفرط و افسردگی و اضطراب در طول روز میشود.
وی افزود: توصیه میشود که افراد 30 دقیقه زودتر از زمان معین برای رفتن به محل کار یا انجام کارهای روزانه از خواب بیدار شوند و این زمان را به انجام کارهای لذتبخش و مفید مانند ورزش، مدیتیشن، لذت بردن از یک فنجان چای یا قهوه و... اختصاص دهند.
همچنین، طبق پژوهشی که به صورت مشترک توسط دانشگاه «ونگر» کالیفرنیا و دانشگاه «ساری» انگلیس انجام شده است، افرادی که به خواب شب تمایل بیشتری دارند، به سختی و دیرتر به بیماریهای مختلف مبتلا میشوند و در صورت بیماری زودتر از دیگران بهبود مییابند.
از سوی دیگر تحقیقاتی که سالها پیش در آلمان انجام شد، نشان داد که افرادی که زودتر از خواب بیدار میشوند، بیش از دیگران به موفقیتهای شغلی دست می یابند زیرا کسانی که میتوانند صبحها زود از خواب بیدار شوند، در مقایسه با دیگران هدفمند و مسئولیتپذیر هستند.
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز:یک متخصص روانشناسی کودک و نوجوان، اظهار کرد: هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است و متخصصین روانپزشکی و روانشناسی بالینی دوره دیده در این زمینه، با ایجاد تمرکز و القا میتوانند فرد را هیپنوتیزم کنند.
دکتر فایق یوسفی در گفتوگو با ایسنا، گفت: هپنوتیزم تاریخچه پر رمز و رازی دارد و این موضوع به قرن ۱۷ بازمیگردد.
وی با اشاره به اینکه هیپنوتیزم در آن دوران طرفداران زیادی پیدا کرد و بیماران نیز به این وسیله درمان میشدند، افزود: به مرور زمان فهمیدند که هپنوتیزم مغناطیس نیست فقط با ایجاد تمرکز و تلقین کردن اتفاق میافتد و دانشمندان متعددی به این نتیجه رسیدند که "هیپنوتیزم" تمرکز عالی فکر است که با ایجاد تمرکز و القا میتوان فرد را به این حالت برد.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با اشاره به اینکه هیپنوتیزم باید فقط در اختیار متخصصین روانشناسی و روانپزشکی بالینی که دوره دیده در هیپنوتیزم هستند انجام شود، افزود: فردی که هیپنوتیزم میکند، باید با آسیب شناسی آشنا باشد و بیماریهای روانپزشکی را بشناسد؛ چراکه انجام هیپنوتیزم برای یک سری از اختلالهای روانپزشکی، مضر است.
یوسفی با بیان اینکه به طور کلی هیپنوتیزم در درمان بیمارهای روانپزشکی شدید مانند پارانویا و اسکیزوفرنی ممنوع است، افزود: هیپنوتیزم برای کسانی که بیماری قلبی و عروقی دارند، مضر است؛ چون اگر فردی که هیپنوتیزم میکند روانپزشک یا متخصص روانشناسی نباشد، نمیتواند درست تلقین کند و فرد را در معرض خطر سکته قلبی قرار دهد.
وی عنوان کرد: هیپنوتیزم بحثی کاملا پزشکی و روانشناسی است و نباید دیگران برای سرگرمی و تفنن از آن استفاده کنند و باید نسبت به افراد غیرکارشناس که این کار را انجام میدهند، پیگرد قانونی انجام شود؛ چراکه به جان و روان افراد آسیب میرسانند.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با بیان اینکه هیپنوتیزم یک تکنیک است که همراه با سایر تکنیکهای روانشناسی دیگر بر روی اختلالات روانپزشکی کاربرد دارد، گفت: از هیپنوتیزم میتوان برای درمان سایر بیماریها و کسانی که از ارتفاع، آسانسور، رعد و برق و حیوانات و... و. میترسند، استفاده کرد.
یوسفی افزود: هیپنوتیزم برای افرادی که در زندگی روزمرهشان دچار استرس و افسردگی هستند و همچنین کاهش درد بیماران، سرطان در کودکان و بزرگسالان تا حد زیادی مفید است.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، افزود: فردی برای لکنت زبان به بیمارستان مراجعه کرد و دلیلش را نمیدانست که چطور دچار شده است، به وسیله هیپنوتیزم فهمیدیم که این فرد در دوران ابتدایی به دلیل درس نخواندن، توسط پدرش به شدت تنبیه شده و به مرور زمان به لکنت زبان مبتلا شده است. در واقع هیپنوتیزم دلیل بیماری را معلوم و روش درمان را آسان میکند.
یوسفی با اشاره به اینکه تاثیر هیپنوتیزم بر روی کاهش درد دندان، بدون تزریق در دندانپزشکی نیز کاربرد دارد، افزود: استفاده از هیپنوتیزم برای افرادی که به ماده بیحسی قبل از درمان دندان آلرژی و یا از ترزیق وحشت دارند، میتوان با القا و تلقین دندان فرد را بیحس کرد و بدون درد، مرحله درمان دندان را شروع کنند.
وی با بیان اینکه زایمانهای بدون درد یا با درد اندک از طریق هیپنوتیزم امکان پذیر است، خاطرنشان کرد: مادران باردار از اوایل بارداری میتوانند به متخصص روانپزشکی و روانشناسی دوره دیده در هیپنوتیزم مراجعه کرده و چند بار در این دوران هیپنوتیزم میشوند و در زمان زایمان، پزشک متخصص در اتاق عمل فرد را هیپنوتیزم میکند و بدون درد و راحت زایمان میکند.
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز:افرادی که به افسردگی مبتلا هستند ممکن است احساس ناراحتی، اضطراب، پوچی، ناامیدی، درماندگی، بیارزشی، شرمساری یا بیقراری داشته باشند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، این افراد ممکن است اشتیاق خود را در انجام فعالیتهایی که زمانی برایشان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بیمیل و کماشتها شوند، تمرکز خود را از دست بدهند، در به خاطر سپردن جزئیات و تصمیمگیری دچار مشکل شوند، در روابط خود به مشکل برخورد کنند، به فکر خودکشی بیافتند، قصد انجام آن را داشته باشند یا حتی خودکشی کنند.
افسردگی همچنین ممکن است باعث بیخوابی، خواب بیش از حد، احساس خستگی و کوفتگی، مشکلات گوارشی یا کاهش انرژی بدن شود.
بنابر گزارش دویچهوله، دستکم یک پنجم مردم دنیا یکبار در عمرشان مبتلا به افسردگی میشوند. متخصصان بالینی در این مطالعه معتقدند که سومین دوشنبه ماه ژانویه، افسردهکنندهترین روز تمامی سال است.
به همین منظور در این مطلب ۱۰ راهکار مفید و طبیعی برای مقابله با افسردگی را با شما در میان میگذاریم:
تغذیه
به تغذیهتان اهمیت بدهید و از تغذیه سالم بهره ببرید. سبزیها، میوه، ماهی و روغنهای سالم را بیشتر در برنامه غذاییتان بگنجانید. به تغذیهتان تنوع ببخشید. حتی در دورانی که دچار استرس و فشار زمان هستید تغذیه سالم را فراموش نکنید. در ضمن از مصرف مشروبات الکلی، دخانیات، شکر، آرد سفید و نشاسته خودداری کنید.
حرکت
درست زمانی که احساس بیحوصلگی و خستگی میکنید، ورزش میتواند به شما حس خوبی ببخشد. فعالیت بدنی باعث میشود گردش خون در مغز بهتر صورت بگیرد و هورمونهای شادیبخش سروتونین و دوپامین بیشتر ترشح شوند. توصیه میشود که بدین منظور ۳۰ دقیقه در روز ورزش کنید.
استشمام هوای تازه در بیرون خانه
تا جایی که میتوانید در هوای تازه و آزاد حرکت کنید. هم فعالیت ورزشی، هم نور تأثیر مهمی در مقابله با افسردگی دارند. حتما نباید هوا آفتابی باشد، چون نور معمولی روز، حتی وقتی هوا ابری است، به قدر کافی دارای پرتوی فرابنفش است. افزون بر این، حرکت در هوای آزاد باعث تقویت سیستم دفاعی بدن میشود. برای اینکه انگیزه بیشتری پیدا کنید با دوستانتان قرار بگذارید.
خواب کافی
خواب مرتب، کافی و تجدیدکننده قوا برای سلامت روانی و جسمی مهم است. انسان به طور متوسط نیاز به هفت ساعت خواب دارد. البته میزان نیاز افراد به خواب میتواند متفاوت باشد. برای آنکه بتوانید شب به خوبی بخوابید و با خستگی طول روز مقابله کنید، بهتر است از خواب میانروز بپرهیزید یا حداکثر ۳۰ دقیقه ظهر بخوابید.
تمرین ذهنآگاهی یا حضور در لحظه
به جای درگیری با افکار منفی و گم شدن در آنها، ذهنتان را بیشتر روی همینجا و همالان متمرکز کنید و اطرافتان را با آگاهی بیشتری دریابید. برای نمونه ببینید وقتی دستهایتان را میشویید آبی که روی پوستتان میریزید چه حسی به شما میدهد. "ذهنآگاهی" یا "حضور در لحظه" (Mindfulness) کمک میکند تا آرامش بیابید.
گیاهان ضد افسردگی
گل راعی (سرده) تنها گیاه دارویی است که تاثیر ضد افسردگی آن ثابت شده است. متخصصان تا مدتی پیش این دارو را برای درمان افسردگی خفیف یا متوسط تجویز میکردند. در این میان برخی از آنان به این نتیجه رسیدهاند که این گیاه به درمان افسردگی شدید هم کمک میکند. اما پیش از استفاده از این گیاه باید با پزشک مشورت کرد.
تمدد اعصاب
برای کاهش استرس زندگیتان از تکنیکهای مختلفی استفاده کنید که به عنوان کاهشدهنده استرس شناخته شدهاند. برای نمونه میتوانید به طور مرتب به مدیتیشن (درونپویی، مراقبه) بپردازید. این تکنیکها از استرس شما میکاهند و نیروی حیات را به شما بازمیگردانند.
صحبت با خانواده و دوستان
با روشنی و صراحت درباره افسردگی با خانواده و دوستانتان حرف بزنید، در این باره که چه احساس میکنید. خواهید دید که تفاهم نشان میدهند. ممکن است کارهای مشخصی باشد که بتوانند برای شما انجام دهند. گاه کافی است با تکان دادن سر به شما بگویند درکتان میکنند. گاه کافی است شما را در آغوش بگیرند.
خروج از چرخه افسردگی
مشخصه افسردگی افکار منفیای است که در دایرهای میچرخند و تکرار میشوند. سعی کنید به افکارتان بنگرید، بپرسید این افکار از کجا میآیند. هر گاه دیدید که دوباره مشغول افکار منفی هستید به خود "ایست!" بگویید. افکار منفی را متوقف کنید و به جای آن افکاری مثبت را بنشانید.
نظم دادن به زندگی روزمره
نظم و ساختار زندگی روزمرهتان را حفظ کنید یا از نو بسازید. همه چیزهایی که در گذشته باعث خوشحالی و لذت برایتان بودند را تا جایی که میشود نگاه دارید. برای نمونه پیادهروی روزانه یا دیدار هفتگی با دوست یا خانواده را. صرف وعدههای غذا در ساعاتی معین هم به زندگی روزمره نظم و ساختار میبخشد.
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز:اختلال افسردگی فصلی نشانههایی دارد که از آن جمله اینکه در طول زمستان پیش میآید، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود مییابد و به همین دلیل به آن افسردگی فصلی می گویند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از زندگی آنلاین ، همه انسانها در مقطعی از زنـدگی خود احساس «افسردگی» می کنند و معمولا علت این افسردگی رابه رویدادهای مشخصی ریط میدهند.
در ایجاد افسردگی دو نوع رویداد اهمیت ویژهای دارند.«فقدان» و «شکست»!تجربههایی مانند ازدست دادن شغل یا فوت بستگان نزدیک میتوانند باعث آغاز دورهای از غم و خمودگی باشند.همچنین شکستها، مانند ردشدن در امتحان یا عدم موفقیت در قانع کردن فرد مورد علاقه برای ازدواج نیز میتوانند به ناامیدی و ایجاد احساسهای منفی منجرشوند.در اختلال افسردگی معمولاً، نشانههای هیجانی، انگیزشی، شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی دیده میشوند.
روشهای درمانی برای اختلال افسردگی
از جمله روشهای درمانی برای این اختلال میتوان به درمانهای بیولوژیکی، دارو درمانی و درمان با شوک الکتریکی که به عدم تعادل مواد نوروشیمیایی است اشاره کرد.همچنین برخی دیگر از روشهای درمانی نیز وجود دارند از جمله: روان درمانی سایکودینامیک یا روان کاوی، درمان رفتاری یا رفتار درمانی و روان درمانی شناختی رفتاری."همچنین برای درمان اختلال افسردگی فصلی میتوان از«نور درمانی» استفاده کرد.نور در نور درمانی که بهترین درمان برای این اختلال محسوب میشود، افراد را زیر نورهای مصنوعی و شبیه به نور خورشید قرار میدهند که هفتهای چند روز و هر روزچند ساعت انجام میگیرد.
توصیههای روانشناس
دوستان و همراهان همیشگی! اگر نشانههایی که از آنها نام برده شد را در خود دیدید و احساس کردید که رفتار و عملکرد شما نسبت به قبل دچار تغییر شده است سعی کنید در اولین فرصت ممکن نزدیک روانشناس بالینی یا یک روان پزشک متخصص و مجرب بروید و علائم و نشانههای بیماری خود را برای بازگو کنید که اگر نیاز به درمان بود توصیههای درمانگری را انجام دهید و از خود درمانی و استفاده از داروهای ضد افسردگی بدون تجویز پزشک متخصص لطفاً خودداری کنید.
اختلال عاطفی فصلی یا اختلال افسردگی فصلی در یک نگاه
اختلال افسردگی فصلی نشانههایی دارد که از آن جمله اینکه در طول زمستان پیش میآید، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود مییابد و به همین دلیل به آن افسردگی فصلی می گویند.این اختلال تقریباً عمومیت داردو 1 تا 3 درصد بزرگسالانی را که در آب و هوای مناطق معتدل زندگی میکنند را نیز تحت تأثیر قرار میدهد!نشانههای اساسی و اصلی این اختلال عبارتند از: «غمگین بودن، بی رمق بودن، پرخوابی، اشتها و هوس شدید به هیدراتهای کربن، پر خوری و افزایش وزن»!شواهد بالینی موجود نشان میدهد که علت اصلی ابتلا شدن برخی از افراد به افسردگی فصلی احتمالاً این است که دورههای طولانی تاریکی در زمستان ترشح هورمون "ملاتونین" را افزایش میدهد.افزایش ترشح هورمون ملاتونین باعث کند شدن افراد و در نتیجه، احساس خوابآلودگی و بیرمقی میشود.
منبع : سلامت نیوز
خیانت امری نکوهیده و ضد اخلاقی است و به هر دلیلی که انجام گرفته باشد، ناپسند و منفور است و نتیجه ای جز شرمندگی در بر ندارد. اثرات زیانبار خیانت دیر یا زود گریبان گیر فرد خواهد شد؛ بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به آنها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها کرد. در این بخش از رازهای زندگی مشترک در نمناک راهکارهایی برای جلوگیری از خیانت بیان شده است.
14 راه موثر برای جلوگیری از خیانت همسر
با همسرتان توافق داشته باشید
همسران عقاید بسیار متفاوتی درباره تمامی مسائل زندگی دارند و نظرات آنها نسبت به مقوله خیانت نیز با یکدیگر متفاوت است . ممکن است یکی از همسران بیرون رفتن با همکار جنس مخالف خود و صرف شام را با وی عادی بداند ولی برای طرف مقابل این قبیل رفتارها جزئی از خطوط قرمز باشند. پس بهتر است با همسرتان درباره درباره هر آنچه خیانت محسوب می شود ،صحبت شفاف واضحی داشته باشید و به توافق برسید.
برایش ستاره باشید
دلیل خیانت بسیاری از زوجین برآورده نشدن نیازهایشان توسط همسر است پس به همین دلیل برای رفع نیازشان متوسل به دنیای خارج از زندگی مشترک می شوند و بدین طریق این خلا را پر می کنند . توصیه می کنیم برای جلوگیری از خیانت همسر نقاط ضعف را مرتفع ساخته و در جهت رفع نیازها و خواسته های همسرتان برآیید .
به کارهای خود توجه ویژه داشته باشید
با افزایش سن همه ما تغییر می کنیم بنابراین باید برای شناخت بهتر یکدیگر کارهایی که هم به رشد خود و هم همسرتان کمک می کند مانند کتاب خواندن با یکدیگر، شرکت در سمینارهای آموزشی یا یک برنامه آموزش روابط زناشویی آنلاین پیدا کنید تا رابطه خود را رو به پیشرفت و بهبودی قرار دهید.
حسادت ممنوع ، بهتر عمل کنید
اگر همسر شما به کسی دیگر توجه می کند ، با عصبانیت شما این توجه عمق بیشتری پیدا می کند. تلاش کنید همسرتان را جذب استعداد و توانایی شما شود و دلایل زیادی برای دوست داشتن شما در شخصیتتان بیابد . شاید تهدید همسرتان در یک مقطع زمانی کوتاه مدت او را بترساند اما در طولانی مدت اثر ندارد و شما نمی توانید همسرتان را با استفاده از تهدید و ترس در کنار خود حفظ کنید.
باید همسر خود را درک کنید
همسرتان حتما تفکرات مخفی و احساسات پنهان فراوانی دارد که هیچ کس از آنها باخبر نیست و کسی درباره آنها چیزی نمی داند.شما سعی کنید صداقت را با محبت و بدون هیچ قضاوتی تبلیغ و ترویج کنید و چیزهایی را سعی کنید بدانید که حتی مادر و نزدیک ترین دوستان او هم نمی دانند. از این اطلاعات برای نزدیک شدن به او استفاده کنید تا این نزدیکی و صمیمیت مانع خیانت او به شما شود.
حضور خود را اثبات کنید
همه ما در زندگی به دنبال تامین نیازهای خود هستیم و اگر در زندگی زناشویی همسرمان نتواند نیازهای عاطفی، جسمانی و معنوی ما را به خوبی برآورده سازد ، به دنبال فرد دیگری برای رفع این نیازها می گردیم و دیگران پایه ای برای آغاز یک پیوند عاطفی می شوند بنابراین اگر در زندگی زناشویی تان شما کسی باشید که همسرتان به شما مراجعه می کند و آنقدر خوب باشید که کسی نتواند با شما برابری کند همسرتان به دلیل ویژگی های برتری که شما دارید ، نمی تواند کسی را جایگزین شما کند و به شما خیانت نمی کند.
به سراغ مشاوره های دوره ای بروید
همه ما دچار نقاط کوری در برخورد با دیگران هستیم که این نقاط کور نشات گرفته از رفتار و روابط خانواده ما است . نقشه رابطه ایمن و سلامت روان ما اغلب به خوبی همان چیزی است که برای بار اول آن را دیده و تجربه کرده ایم. پس بهتر است مشاور خوب و توانا پیدا کرده و چندین جلسه نزد او برویم تا او در تدوین نقشه ای جامع تر از چگونگی حفظ رابطه با همسر خود و تقسیم شادمانه تر زندگی با یکدیگر کمک رسان باشد.
فرصت ها را محدود سازید
خیانت و داشتن روابط نامشروع، گاهی به علت ایجاد یک فرصت به وجود می آید مثلا وقتی به تنهایی با یک همکارسفر می رویم یا بدون حضور همسر تا دیروقت در مهمانی ها هستیم یا زمان های تنهایی بسیاری را می گذرانیم و یا مشروبات الکلی و مواد مخدرمصرف می کنیم یا فعالیت ها و روابط اجتماعی فراوان داریم ، همه اینها می توانند فرصت مناسبی برای خیانت به همسر باشند .
برای جلو گیری از خیانت در این مواقع تمام در طول روز با همسرتان در ارتباط باشید و کارها را با همسرتان انجام دهید و هنگام دور بودن همسرتان از شما به او پیامک عاشقانه ارسال کنید.
اصل تعهد را فراموش نکنید
برای اینکه به همسرمان خیانت نکنیم باید نسبت به همسرمان تعهد داشته باشیم ، صادق و وفادار بمانیم و دلایل تعهدمان نسبت به همسرمان را به خود گوشزد کنیم تا مغزمان بدون کنترل عمل نکند.
دلایل تعهد و فواید تعهد نسبت به همسر عبارتند از:کسی که همه خصوصیاتتان را می شناسد؛ کسی که با او خاطره دارید ؛ کسی که تکیه گاه شماست؛ کسی که در زمان پیری و هنگامی که زیبایی، جوانی، سلامتی و توانایی های شما از بین رفت، با شما خواهد ماند و زندگی اش را با شما به اشتراک بگذارد؛ کسی که تا پیری همراه شماست.
برای ارتقا و بهبود روابط خود و جلوگیری از خیانت لازم است کارهای زیر را انجام دهید :
زندگیتان را هیجان انگیز کنید و با همسرتان لحظات شاد و هیجان انگیزی برای خود بسازید و با او سرگرمی های جدید را با هم امتحان کنید.
با همسر خود راحت و صمیمی درباره مسائل جنسی، شادی ها و تمایلات خود صحبت نمایید.
دریک کلاس ورزشی و هنری ثبت نام کنید.
به یکدیگر برنامه های مهیج تلویزیونی ببینید.
با هم به سفر و مکان های سیاحتی بروید و از رفتن به سفر لذت ببرید.
تجربه هایی را که کمی برایتان دشوار است ، انتخاب کنید.
در حوزه های جسمی و احساسی فعالیت های هیجان انگیز جدید را تجربه کنید.
زندگی عاشقانه تان را تازه و جدید نگه دارید.
به جای آنکه به سرزنش و تهدید بپردازید، تمرکز خود را روی قوی تر ساختن خود قرار دهید و همسرتان را به خود جذب کنید و برای ارتقا و بهبود روابط خود ثابت قدم باشید.
اول مشخص کنید آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید.
اگر در همسرتان بی وفایی دیدید نشان دهنده این است که برای مدت طولانی دچار مشکل در زندگی مشترک بوده اید هرچند آن را تشخیص نداده باشید و این را می رساند که یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را برطرف نکرده اید. زندگی شما در لبه پرتگاه قرار دارد و ممکن است همسرتان به شما بی وفایی نماید پس ابتدا مشخص کنید که آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید.
میدان را برای نفر سوم خالی نکنید
با ظهور بی وفایی ، مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرید و برای همسر بی وفایتان روشن کنید که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنید. با فهمیدن این مسئله داد و فریاد راه نیاندازید و به هیچ عنوان خانه را برای نفر سوم خالی نکنید.
در اکثر مواقع زنان بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر، به راحت
بیان سوالات جنسی قبل ازدواج خیلی مهم است شما باید بدانید که طرف مقابلتان چه تمایلاتی دارد و بهتر است در جلسه آخر خواستگاری آن ها را مطرح کنید.
سوالات جنسی که باید قبل از ازدواج پرسید
مسائل جنسی از خصوصی ترین مسائل فرد در زندگی است که بسیاری از زنان و مردان از بازگو کردن آن بشدت امتناع می ورزند و صحبت در این زمینه را بی حیایی و قباحت می دانند. بسیاری از ما صحبت درباره مسائل جنسی را به بعد از آشنایی و ازدواج موکول می کنیم و از مطرح کردن آن در جلسه خواستگاری شرم داریم اما باید بدانید دانستن یک سری نکات ازمسائل جنسی همسر آینده بخش مهم شناخت فرد مقابل است پس بهتر است طبق آنچه در این بخش از نمناک گفته شده است در جلسات خواستگاری و صحبتهای خصوصی دختر و پسر یک سری سوالات جنسی پرسیده شود
سوالات جنسی خواستگاری چیستند و چه زمانی باید مطرح کرد؟
زمان پرسیدن سوالات جنسی از خواستگار
هنگامی که دختر و پسر جوان از یکدیگر شناخت کافی به دست آوردند و رضایت خود را برای ازدواج اعلام نمودند باید درباره مسائل جنسی با رعایت حرمت خود و همسر آینده مان سوالاتی را مطرح کنیم که در واقع مطرح کردن این سوالات با جلسه نهایی خواستگاری تطابق می یابد. برای بسیاری از ما صحبت درباره مسائل جنسی با شریک زدگیمان قبل از ازدواج و در جلسه خواستگاری بسیار سخت است و جزو حرف های ممنوعه و تابوی اجتماعی است .
اگر چه قصد ازدواجمان قطعی است اما باید سوالات جنسی را صریحا نپرسید و با اشاره ای کوتاه طرف مقابلتان را متوجه کنید که تمایل دارید در این زمینه هم، صحبتی داشته باشید زیرا هنوز شما در معرض محک و سنجش از سوی فرد مقابلتان هستید و ممکن است با مطرح کردن این مسائل طرز فکر او نسبت به شما عوض شود و گمان کند که شما اهل ارتباطات نادرست هستید که براحتی توانستید این مسائل را مطرح کنید.
هنگام پرسش این سوالات باید به مسائلی مانند پذیرش یا عدم پذیرش، نحوه مواجه شدن با سوالات، چگونگی پاسخگویی به پرسش ها، علائم غیرکلامی قابل مشاهده هنگام پاسخگویی (شرم و حیا، سر به پایین انداختن، سرخ شدن، نگاه های تیز، خیره و...) توجه کنید زیرا واکنش فرد مقابل بسیار مهم است و شما را متوجه بسیاری از مواردی که نمی دانستید ، می کند.
سوالات جنسی را در کدام جلسه از خواستگاری بپرسیم؟
همه ما فکر می کنیم که زمان پرسیدن سوالات جنسی باید بعد از ازدواج باشد اما علم مشاوره می گوید بهترین زمان پرسیدن سوالات جنسی از همسر آینده جلسه نهایی خواستگاری است.درست است که عرف اجتماع ما صحبت درباره مسائل جنسی را در جلسه خواستگاری نهی می کند اما آیا بعد از ازدواج صحبت درباره این مسائل دیر نیست و اینکه اگر طرفین درباره مسائل جنسی بعد از ازدواج توافق نداشتند باید چه کنند؟
صحبت نکردن درباره مسائل جنسی به علت عرف جامعه و خجالت کشیدن در جلسه خواستگاری آسیبهای زیادی بر پیکر خانواده و بخصوص زن و شوهرهای جوان وارد می کند به طوری که در برخی از زندگی ها زوجین فرار را بر قرار ترجیح می دهند پس بهتر است درباره این مسائل در جلسه آخر خواستگاری صحبت کنیم و برای پیشگیری از مشکلات بعد از ازدواج با رعایت نکات اخلاقی و اجتماعی پرسش های را از طرف مقابلمان بپرسیم .
کدام سوالات جنسی را از خواستگار بپرسیم؟
برای مطرح کردن سوالت جنسی از طرف مقابلتان باید نکاتی را رعایت کنید . که این نکات عبارتند از :
سوالات جنسی خود را محترمانه و با الفاظ غیرمحرک بپرسید.
سوالاتی کلی را مطرح کنید که نگرش ها و جهتگیری های فرد را مشخص کند.
از وارد شدن به جزئیات مسائل جنسی چپرهیز کنید.
به رفتار فرد مقابل هنگام پاسخ به این مسائل توجه داشته باشید.
در صورتی که طرف مقابلتان به بازگو کردن جزئیات رفتار جنسی پرداخت، به داشتن وسواس جنسی یا برخی از ویژگی های نامطلوب اخلاقی در او شک کنید.
نمونه ای از سوالات جنسی در جلسه خواستگاری
1. آیا با مشکلات جنسی و انحرافات جنسی آشنا هستید؟
2. سلیقه و انتظارات جنسی شما چگونه است؟
3. با نیازهای جسمی، جنسی و روحی و روانی خود در دوران مجردی چه می کردید؟
4. دیدگاهتان درباره مسأله رابطه جنسی چیست؟
5. اطلاعاتتان در زمینه مسائل جنسی چگونه است؟
6. اطلاعات جنسی را از چه منبعی دریافت کرده اید؟
7. در رابطه جنسی نقش اصلی زن/ مرد چیست؟
8. آیا انتظارات زن و مرد از رابطه جنسی متفاوت است؟ چرا؟
9. در مورد جذابیت های جسمانی ـ جنسی همسر آینده تان چه نظری دارید؟
10. آیا روش های محبت کردن و عشق ورزیدن را بلدید؟
11. آیا از لحاظ جنسی، فردی سالم هستید؟
12. مسائل جنسی در زندگی زناشویی چه جایگاهی دارد؟
13. به رابطه جنسی در زندگی چه قدر بها می دهید؟
14. وجود فرزند در زندگی برای شما ضرورت دارد؟
15. زمان فرزنددار شدن چه وقت باشد؟
16. آیا بلافاصله بعد از ازدواج دوست دارید فرزنددار شوید، چرا؟
17. آیا حاضرید برای اطلاع از روش های جلوگیری از بارداری به متخصص مراجعه کنید؟
منبع : نمناک
دانستنی های جالب در مورد مسائل روانشناسی
مسائل روانشناسی نکات جالبی دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست و در زندگی می تواند به ما کمک کند.
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفه ای یافت نمی شود که به درک و اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا گسستنی ایجاد کرده است. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود.
دانستنی های جالب روانشناسی:
1ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزه ی خود را از دست میدهید.
2ـ تاکنون 400 فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.
3ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است.
4ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.
5ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود.
6ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.
7ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.
8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر 2008 انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.
9ـ یک اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.
10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)
11ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.
12ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند!
13ـ سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.
14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند.
15ـ سندروم پاریس یک اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست.
16ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال 19500 تجربه میکردند.
17ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.
18ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.
19ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. 5 تا 200 درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.
20ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند.
21ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.
22ـ افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود.
23ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند.
24ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی.
25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند.
26ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.
27ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.
28ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.
29ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.
30ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد.
منبع : نمناک
یکی از مشکلات ازدواج جوانان مخالفت خانواده ها می باشد که گاهی این مخالفت ها بدون دلیل و منطق است و جوانان باید با روش هایی با مخالفت والدین کنار بیایند و این مشکل را برطرف کنند.
کنار آمدن با مخالفت خانواده در ازدواج و راه حل های این مورد
همیشه یکی از دغدغه های جوانان هنگام ازدواج مخالفت خانواده ها با ازدواج آنهاست. ازدواج امر مهمی است که باید با دقت صورت گیرد ، گاهی این مخالفت ها نشان دهنده اشتباه بودن انتخاب هاست اما اگر شما همسری متناسب با خواسته های خودتان پیدا کرده باشید، به این نتیجه برسید که با این فرد خاص در بیشتر موارد همراه و همدل هستید، در کنارش احساس آرامش می کنید، تفاوت های آشکاری ندارید و او هیچ مشکل و مسأله خاص و و نامتعارفی ندارد مخالفت خانواده با ازدواج یک آسیب اجتماعی است. در این بخش از نمناک به شما می گوییم چگونه با مخالفت خانواده در ازدواج کنار آییم.
علت مخالفت خانواده با ازدواج و روش کنار آمدن با مخالفت آنها
ازدواج و پیوند زناشویی از پسندیده ترین امور است و انجام آن بسیار توصیه شده است. در بعضی موارد ممکن است خانواده ها با ازدواج شما مخالفت کنند به این دلیل که خودشان را کاملا تصمیم گیرنده می دانند که این تفکر بسیار سنتی است و در زمان قدیم رواج بیشتری داشته است اما امروزه جوانان انتخاب همسر را حق خود می دانند و می گویند این زندگی ماست پس خودمان باید تصمیم بگیریم و اگر خانواده با این انتخاب مخالف باشند بحث و جدل و شاید هم دعوا و درگیری پیش آید.
هنگامی که خانواده ها با ازدواج فرزندشان مخالفند اما فرزندشان بر تصمیمش پا برجاست ، پدر و مادر احساس کنار گذاشته شدن می کنند ومی پندارند فرزندشان به آنها اهمیت چندانی نمی دهد و از طرف دیگر هم نگران فرزندشان هستند، این نگرانی منجر به رفتارهایی می شود که بچه ها را از پدر و مادر دور می کند و در واقع والدین به جای حل مسئله در احساسی گیر می کنند که سراسر عشق و علاقه است اما متاسفانه نتایج مثبتی برایشان ندارد.
دلایل مخالفت خانواده ها با ازدواج چیست؟
وقتی شما انتخاب درستی انجام داده اید اما والدینتان با انتخاب شما موافق نیستند، این اتفاق مسأله ساده ای نیست و تحمل آن بسیار سخت است چون هم در کنار فرد مورد نظرتان واقعاً خوشحال هستید با این حال همیشه چیزی روی قلبتان سنگینی می کند.
بجز زخم زبان ها یا نگاه های تند و تیز یکی از اعضای خانواده و طعنه و بی توجهی او هیچ چیز در رابطه شما به خودی خود مشکل و مسأله نیست. مخالفت خانواده ها با ازدواج فرزندان از باوری اشتباه و یک ضعف فرهنگی و فکری نشات می گیرد . این والدین فکر می کنند حق نظر دادن بر زندگی فرزندشان را دارند ونیز حق دارند برای او تعیین تکلیف کنند.
مخالفت خانواده با ازدواج یک آسیب اجتماعی است چرا که تبعاتی فراتر از محیط خانواده دارد و طرز فکری است که در موقعیت های مختلف و به شکل های گوناگون بروز پیدا می کند. اگر همسرتان با خواسته های تان مطابق است و با او مشکلی ندارید و در بیشتر موارد همراه و همدل هستید، مخالفت خانواده یک آسیب اجتماعی است.
وقتی خانواده با ازدواج مخالفند چه باید کرد؟
با این راهکارها می توانید با رفتارهای تهاجمی خانواده مقابله کنید و رابطه خود را حفظ کنید این راهکارها عبارتند از :
1.همه چیز را شخصی نکنید شاید مخالفت خانواده همسرتان با ازدواج شما ، اصلاً شخص شما نباشید و به علت وابستگی عمیقی به فرزندشان باشد. در خانواده های ایرانی وابستگی به فرزندان و احساس مالکیت رایج است . در این شرایط شاید شما فکر کنید مقصر همسرتان است اما آیا همسرتان می تواند مسئولیت فرد بالغ دیگری را به عهده بگیرد؟ اگر یکی از اعضای خانواده همسرتان با شما مخالف است و رفتار بدی دارد و توهین می کند همسرتان مقصر نیست.
2.برای مقابله با مخالفت خانواده همسر با ازدواجتان روش درست تعامل را پیدا کنید. برای اینکه کمتر مورد آزار آنها قرار بگیرید رفت و آمد زیادی با چنین افرادی نداشته باشید و اجازه ندهید آنها رابطه شما و همسرتان را کنترل کنند.
3.بیش از اندازه به آدم هایی که نمی خواهند دوستتان داشته باشند ، محبت نکنید مگر اینکه محبت های شما باعث شود موضع آنها تغییرکند.
4.تلخی ها و آزارهای گذشته را به مرور زمان و با تمرین و تلاش فراموش کنید زیرا بعداز مدتی ممکن است خانواده همسرتان از قضاوت های زودهنگام و بدرفتاری هایشان پشیمان بشوند.
اگر نمی توانید تلخی ها و آزارهای گذشته را فراموش کنید، آنها را نادیده بگیریدو اجازه ندهید لحظات حالتان به خاطر اتفاقات گذشته خراب شود.
5.اگر سطح و حجم توهین ها و بدرفتاری ها آنقدر زیاد بود که سکوت و صبوری،بی احترامی به خودتان محسوب می شد، رابطه تان را با خانواده همسرتان محدود کنید.
6.خود را از آنها دور نگه دارید اگر افسار زندگی تان دست آنها افتاده واگر در جزئیات زندگی تان مانند رابطه زناشویی دخالت می کنند ویا برای وقت و پول و نوع تربیت فرزندتان تعیین تکلیف می کنند و یا شما را مورد توهین و آزار جسمی قرار می دهند.
منبع : نمناک
بسیاری از جوانان نسل امروز برای تشکیل خانواده دچار تردید هستند. آنها نگران هستند که آیا با تشکیل خانواده می توانند خوشبخت شوند و یا اینکه ازدواج رهاوردی جز سختی و گرفتاری برای آنها نخواهد داشت.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل به وجود آمدن این تصور در میان جوانان تغییر شرایط ازدواج و بالا رفتن آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج باشد. اما باید خاطر نشان کرد با وجود مشکلاتی که پیش روی ازدواج جوانان است هنوز راهکارهایی طلایی ازدواج برای رسیدن به خوشبختی در زندگی مشترک وجود دارد.
خودتان را بشناسید
رضایت خانواده های دختر و پسر نقش مهمی را در عاقبت بخیری و بقای یک زندگی ایفاء می کند. در واقع ازدواج رابطه میان دو خانواده است نه رابطه یک زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتی رضایت نداشته باشند به دلایلی مانند لجبازی، سنگ اندازی و .. می توانند باعث متلاشی شدن آن ازدواج گردند.
مهمترین فاکتور برای جوانی که قصد تشکیل زندگی خانوادگی رادارند این است که درک و شناخت دقیقی از خود داشته باشند. آنها باید بداند که از زندگی چه می خواهند و هدفشان از تشکیل خانواده چیست؟ فردی که با عدم خودشناسی برای ازدواج اقدام می کند قطعاً نمی تواند درک درست و شناخت صحیحی نیز از همسر آینده اش داشته باشد لذا همین عدم ناهماهنگی منجر به لجبازی، درگیری و کشمکش و متاسفانه طلاق خواهد شد.
هدف از ازدواج
خیلی ازجوانان تحت تاثیر فشارهای خانواده ، بالارفتن سن ازدواج ، بیرون آمدن از مشکلات و سرو سامان گرفتن تصمیم می گیرند که ازدواج کنند؛ اما هیچ کدام از این موارد نمی تواند هدف مناسبی برای ازدواج باشد. همانگونه که در قرآن آمده است هدف از خلقت زن و مرد آن است که زن و مرد در کنار یکدیگر به آرامش برسند، پس هدف از ازدواج باید رفع نیازهای درونی دختر و پسر و رسیدن به کمال باشد تا ازدواج در مسیر خوشبختی قرار گیرد.
باورهای اشتباه اطرافیان
بعضی از خانواده ها با باورهای اشتباهی که برای خود نهادینه کرده اند زندگی فرزندان خود را به سمت نابودی هدایت می کنند. این گونه از والدین ازدواج را درمان مناسبی برای سر به هوایی، کنار گذاشتن رفیق بازی، سر و سامان گرفتن و درمان اعتیاد و بیماری های روانی می دانند و در واقع ازدواج را درمانگاهی فرض می کنند که می تواند مشکلات بزرگی را حل کند، در حالی که چنین نیست و مشاهده شده است که ازدواج نتوانسته هیچ کدام از این مشکلات را حل نماید و خود مشکلی به مشکلات قبل افزوده است.
هم کفوی رمز موفقیت
دختر و پس که تصمیم به ازدواج دارند باید به اصل هم کفو بودن اهمیت دهند، هماهنگی از نظر اقتصادی ، فرهنگی، مذهبی و تحصیلاتی می تواند نقش اساسی در خوشبختی زوجین داشته باشد. به عنوان مثال انتخاب همسری با تحصیلات عالیه برای فردی که دیپلمه است می تواند در آینده مشکل ساز شود، البته در این میان استثناهایی نیز وجود دارد که نمی تواند این موارد را برای دیگران نیز تجویز کرد زیرا هر زندگی شرایط خاص خود را دارد.
بلوغ فکری ، عاطفی و اقتصادی
مهمترین فاکتور برای جوانی که قصد تشکیل زندگی خانوادگی رادارند این است که درک و شناخت دقیقی از خود داشته باشند. آنها باید بداند که از زندگی چه می خواهند و هدفشان از تشکیل خانواده چیست؟ فردی که با عدم خودشناسی برای ازدواج اقدام می کند قطعاً نمی تواند درک درست و شناخت صحیحی نیز از همسر آینده اش داشته باشد.
برای ساختن یک زندگی ایده آل رسیدن دختر و پسر جوان به بلوغ فکری ، اقتصادی و عاطفی ضروری است. اگر دخترو پسر نسبت به برقراری ارتباط اجتماعی و ابراز احساسات آشنایی نداشته باشند در برقراری تعامل متقابل با همسرشان به مشکل برخورد خواهند کرد و یا اگر پسر جوانی نمی تواند دارای درآمد مستقلی باشد و باکمک و حمایت های خانواده زندگی خود را پیش می برد به طور قطع مورد مناسبی برای یک ازدواج موفق نیست.
رضایت خانواده ها
رضایت خانواده های دختر و پسر نقش مهمی را در عاقبت بخیری و بقای یک زندگی ایفاء می کند. در واقع ازدواج رابطه میان دو خانواده است نه رابطه یک زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتی رضایت نداشته باشند به دلایلی مانند لجبازی، سنگ اندازی و .. می توانند باعث متلاشی شدن آن ازدواج گردند. پس عدم رضایت والدین می تواند زنگ خطری باشد زوج های جوان.
حرف پایانی
ازدواج سرنوشت ساز ترین مرحله زندگی هر انسانی است. امروزه با افزایش آمار طلاق شاید بتوان نتیجه گرفت ازدواج ها بر پایه درست و منطقی ساخته نمی شوند که هر نسیم کوچکی می تواند آن را متلاشی سازد. در صورتی که اگر ازدواج بر پایه اصول اولیه ، مشورت گرفتن ، فکر و منطق ساخته شود هیچ توفانی نمی تواند آن را ویران سازد.
منبع : ابرتازه ها
اگرچه مدتی است که به سلامت روان بها داده شده و دیگر چون سابق افراد نسبت به آن موضع نمیگیرند، اما هنوز بهطور کلی فقر سواد سلامت روان در جامعه برطرف نشده است. بر همین اساس حتی به شوخی هم شاهد انگ زدن به شهروندانی هستیم که به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنند.
بیرشک، روانشناس، درباره انگ زدایی از بیماریهای روحی، میگوید: هنوز بسیاری افراد وقتی بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به میان میآید گارد میگیرند، حتی اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند این مساله را مطرح کنند. برای اینکه هنوز این ذهنیت وجود دارد که افراد دیوانه به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنند، در حالی که بزرگترین برداشت ناصحیح همین است. در واقع همین چیزها باعث شده که افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشک مراجعه نکنند.
بیشتر مردم از اینکه فردی به روانشناس مراجعه کند متاسف میشوند و پیش خود میگویند حتما مشکل روحی و روانی داشته که به روانشناس مراجعه کرده است.
به نظر شما دلیل عدم کارایی روانشناسی و مراجعه نکردن بعضی از افراد به روانشناس چیست؟
یکی از مشکلات و معضلاتی که در بحث سلامت روان جامعه مطرح میشود، مساله انگ و برچسب بیماریهای روانی روی افراد است. شاید در مورد بیماریهای جسمانی به این شدت مساله انگ زدن وجود نداشته باشد، آن هم برای اینکه مردم آن را به عنوان مشکل جسمانی میدانند، اما وقتی مساله به روان و ویژگیهای شخصیت افراد برمیگردد میتواند بار منفی داشته باشد. بهطور کلی اگر بخواهم بگویم انگ چیست؛ در واقع یک نوع ویژگی منفی و نامطلوب است که میتواند در فردی وجود داشته باشد، به نحوی که او را از دیگران متفاوت و متمایز میکند. البته این انگ میتواند بار منفی شدیدتری هم داشته باشد که گاهی خطرناک است، یعنی به فرد کلماتی مانند جانی و دیوانه اطلاق شود. از سوی دیگر، بحث انگ را در زمینههای مختلف داریم. گاهی برخی معایب ظاهری، معلولیت ها، نواقص و مشکلات شخصیتی و اختلالات روانی برچسب میخورند.
اگر توجه کنید حتی مسائل قومی و نژادی هم با انگ زدن مواجه هستند. از این رو این مساله ریشه بسیار قدیمی دارد و ناشی از این است که ما اطلاعات و آگاهی بسیار کمی نسبت به مسائل اعصاب و روان و خصوصیات شخصیتی افراد داریم. همچنین در گذشتههای دور برخی بیماریهای روانی شناخته شده نبودند و زمانی که فرد در حالت شدید مشکل روانی قرار میگرفت دیگران فکر میکردند که او دیوانه و مجنون است و نمیتواند در جامعه با دیگران زندگی کند. این چنین بود که به مراکز مخصوص مانند دارالمجانین منتقل میشد، اما امروزه دید و آگاهی مردم تغییر کرده و علم پزشکی هم به پیشرفت رسیده است.
از سوی دیگر، همه افراد نسبت به مشکلاتی که برایشان ایجاد میشود احساس متفاوتی دارند. ممکن است برخی مدتی سر حال نباشند، کناره گیری کنند، حساس شوند، گریه کنند، انگیزه خود را از دست بدهند و...، تمام این موارد میتواند علل مختلفی داشته باشد. از دو سه دهه قبل سازمان جهانی بهداشت سلامت روانی افراد را مطرح کرد، یعنی دید جامع و کاملتری را در نظر گرفت که انسان جنبه فیزیکی، اجتماعی و روانی دارد، به گونهای که اکنون جنبه روانی برای اینکه ما بتوانیم از انسانها شناخت بهتری داشته باشیم بسیار کمککننده است. البته ما هم نسبت به سابق در این زمینه پیشرفت داشته ایم، ولی هنوز به آن حدی که لازم است دست نیافتهایم.
هنوز بسیاری افراد وقتی بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به میان میآید گارد میگیرند، حتی اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند این مساله را مطرح کنند، برای اینکه هنوز این ذهنیت وجود دارد که افراد دیوانه به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنند، در حالی که بزرگترین برداشت ناصحیح همین است. همه ما در ایامی نیاز داریم که با فرد متخصص حرف بزنیم. برای مثال به لحاظ جسمانی به پزشک معالج مراجعه میکنیم و در صورت نیاز با کمک دارو، امآرای، آزمایش و... بهبود مییابیم، اما وقتی جنبه روانی و ذهنیتی مطرح است بهتر است به مشاوره، روانشناس و روانپزشک مراجعه کنیم تا به کمک راهنمایی آنها به آرامش برسیم.
عدهای بر این باورند که برای بیماریهای اعصاب و روان، درمان قطعی وجود ندارد. آیا این باور درست است؟
به هیچوجه نمیتوانیم بر این مساله دست بگذاریم که ایجاد بیماریهای اعصاب و روان در کنترل انسان هاست. برای مثال ممکن است ترشح مادهای در بدن انسان ایجاد اشکال کرده باشد. از این رو روانپزشکان به این مساله میپردازند و با تجویز دارو سعی میکنند تعادل بیوشیمیایی که در بدن بیمار کاهش یافته را دوباره به وجود آورند. در نتیجه شرایط بیمار بهتر میشود. از سوی دیگر، بسیاری بیماران با پیشرفت علم پزشکی، تجویز دارو و مراقبتهای خاص اطرافیان زندگی عادی خود را دارند و دیگر بسیاری از بیماریها لاعلاج نیست. بنابراین باید این ذهنیت را برطرف کنیم که درمان قطعی برای بیماریهای اعصاب و روان وجود ندارد.
اطرافیان برخی بیماران روانی تا مدتی متوجه علت تغییرات بهوجودآمده در فرد بیمار نیستند و پس از آن نیز مراجعه به پزشک را عیب میدانند. در راستای انگزدایی از بیماریهای روحی باید چه اقدامی انجام داد؟
رسانهها در این زمینه نقش موثری دارند و میتوانند با فرهنگسازی دید افراد را برای مراجعه به روانشناس تغییر دهند. در واقع باید به جامعه القا شود که مراجعه به روانشناس و روانپزشک به معنای بیماری نیست، حتی امروزه در برخی فیلمها این موضوع عادی جلوه داده میشود، به گونهای که شخصیتهای معروف دنیا میگویند نیاز دارند که با یک روانشناس در تماس باشند. با توجه به اوضاعی که در دنیا وجود دارد، استرسهای فراوان مشکلاتی را برای افراد به وجود آورده است. در واقع استرس نه تنها روی جسم بلکه در ذهن ما نیز تاثیر میگذارد.
بر همین اساس برای اینکه با انواع آسیبهای روانی کنار بیاییم و آنها را به تعدیل برسانیم نیاز است که با کمک گرفتن از متخصص استرس خود را کاهش دهیم. بنابراین رسانهها در این مساله بسیار تاثیرگذار هستند. البته تاکنون اقداماتی را انجام داده اند، اما هنوز کمرنگ است. برای مثال در گذشته انگ بیماری روانی حتی در فیلمها هم وجود داشت، یعنی این افراد را به شکلی نشان میدادند که کارهای عجیب و غریب انجام داده و دیگران آنها را مسخره میکنند. در واقع همین چیزها باعث شده که افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشک مراجعه نکنند. از این رو باید ذهنیتها را تعدیل کنیم. همه در انگ زدایی نقش دارند، حتی به خانوادهها توصیه میکنم کلمه دیوانه را به راحتی به کار نبرند. بنده مراجعان بسیار جوانی دارم که میگویند والدینمان به ما میگویند که تو دیوانه ای، حتی در زوجهای جوان هم این مساله دیده میشود، در حالی که از آنها انتظار میرود با داشتن تحصیلات عالی به همدیگر برچسب نزنند، چرا که بارها دیدهام در مراجعه به بنده گفته اند که همسرم دیوانه است. او باید به روانشناس مراجعه کند. همین مساله برای افراد بار منفی دارد و بین آنها فاصله ایجاد میکند.
منبع : بیوته
به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ محققان دانشکده پزشکی دانشگاه پیتزبرگ اخیراً تحقیقی درمورد تاثیرات شبکههای اجتماعی بر روحیات کاربران آنها انجام دادهاند.
این تحقیق مشخص کرد که هر چه جوانان زمان بیشتری را صرف شبکههای اجتماعی کنند، احتمال افسرده بودن آنها بیشتر است. یافتههای این تحقیق میتواند به متخصصین بالینی برای کمک به بیماران افسرده مفید باشد.
دکتر برایان پریماک، محقق پروژه تحقیقاتی و مدیر مرکز تحقیقاتی پیتز در ارتباط با رسانهها، تکنولوژی و سلامت، میگوید، «ازآنجاکه شبکههای اجتماعی به بخش بسیار مهمی از روابط انسانی تبدیل شده است، برای متخصصین درمانهای بالینی که با جوانان سروکار دارند، خیلی مهم است که توازن بین مصرف مثبت و مصرف مشکلزا را درک کنند.»
دکتر پریماک و تیم تحقیقاتی او روی ۱۷۸۷ فرد بزرگسال امریکایی بین ۱۹ تا ۳۲ ساله تحقیق کردند و در پرسشنامههایی که به شرکتکنندهها داده شده بود درمورد جزئيات استفاده از شبکههای اجتماعی سوال شده بود. سپس پاسخهای پرسشنامهها با یک ابزار ارزیابی برای افسردگی تطبیق داده شد.
شبکههای اجتماعی سوالشده در پرسشنامه عبارت بودند از: Facebook، Youtube، Twitter، Instagram، Google Plus، Snapchat، Tumblr، Pinterest، Vine، LinkedIn
براساس نتیجه پرسشنامهها، شرکتکنندهها ۶۱ دقیقه در روز از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و به طور متوسط ۳۰ مرتبه در هفته به رسانههای اجتماعی مختلف سر میزنند. نکته هشداردهنده در این تحقیق این بود که یک چهارم این افراد جزء افراد با شاخص افسردگی بالا طبقهبندی شده بودند.
در این تحقیق ارتباط قابلتوجه و خطی بین استفاده از شبکههای اجتماعی و افسردگی دیده شد، چه بر مدت زمان استفاده از این شبکهها باشد یا دفعات سر زدن به آنها.
درمقایسه با شرکتکنندههایی که دفعات کمتری به شبکههای اجتماعی سر میزدند، شرکتکنندهایی که از رسانههای اجتماعی با دفعات بیشتر در روز استفاده میکردند، ۲٫۷ مرتبه احتمال افسردگی داشتند. و در مقایسه با آنهایی که مدت زمان کمتری در روز در این شبکهها وقت میگذراندند، آنهایی که زمان کلی بیشتری را صرف این شبکهها میکردند، ۱٫۷ مرتبه بیشتر در خطر افسردگی بودند.
محققان همچنین سایر عوامل احتمالی افسردگی ازجمله سن، جنسیت، نژاد، وضعیت تاهل، شرایط زندگی، سطح تحصیلات و درآمد را نیز در این تحقیق لحاظ کردند.
برای از بین بردن چین و چروک صورت این روش معجزه می کند
یکی از نویسندگان این تحقیق میگوید، این احتمال وجود دارد که افراد افسرده برای پر کردن خلاء درونی خود از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. ولی استفاده از شبکههای اجتماعی خود میتواند منجر به افسردگی شود و این نیز متعاقباً به استفاده بیشتر از این شبکهها میانجامد.
ولی چرا استفاده زیاد از شبکههای اجتماعی میتواند منجر به افسردگی شود؟ این تحقیق توضیح میدهد که قرارگیری در معرض نمایش همسالان از خود در این شبکهها، احساس حسادت را در افراد ایجاد میکند و باعث میشود تصور کنند که دیگران همه زندگیهای بهتر و شادتری نسبت به آنها دارند. افرادیکه در فعالیتهای بیمعنیتری در شبکههای اجتماعی شرکت میکنند باعث میشود که تصور کنند که وقت خود را تلف میکنند.
همچنین استفاده بیشتر از این شبکهها احتمال آزار و اذیتهای اینترنتی را افزایش میدهد که این هم خود میتواند منجر به افسردگی در فرد شود. و شبکههای اجتماعی «اعتیاد به اینترنت» را افزایش میدهد که یک وضعیت روحی-روانی مرتبط به افسردگی است.
یکی از امیدهای این تحقیق تشویق متخصصین برای سوال کردن از بیماران مبتلا به افسردگی درمورد استفاده از شبکههای اجتماعی حین ارزیابی آنها است. و یافتههای این تحقیق میتواند بعنوان پایه و اساسی برای تاثیر شبکههای اجتماعی بر مشکلات سلامت عمومی در نظر گرفته شود.
شرکتهای بسیاری از این شبکههای اجتماعی در کمک به افرادی که به نظر افسرده میآیند، فعالیت دارند. مثلاً اگر کاربری کلمه “depressed” (افسرده) یا “suicidal” (خودکشی) را روی شبکه Tumblr جستجو کند، منابع بسیار مفیدی برای او نشان داده خواهد شد و از فرد پرسیده خواهد شد که مشکلی دارد یا خیر.
فیسبوک هم به کاربران این امکان را میدهد که نوشتههای دیگران که حالتهایی از افسردگی در خود دارد را با فشردن فلش پایین «من تصور میکنم این نباید روی فیسبوک قرار گیرد» > «تهدیدآمیز، خشونتآمیز یا متمایل به خودکشی است» > «یک مورد را انتخاب کنید…» > ارائه کمک یا پشتیبانی با گفتن اینکه کنارش هستید، درخواست کمک یا صحبت درمورد آن با فردی مورداعتماد یا درخواست از فیسبوک برای بازنگری آن متن و ارائه پشتیبانی.
فیسبوک میداند که شبکه اجتماعی آن تاثیر قابلملاحظهای بر روحیه کاربرانش دارد. بعنوان مثال، دانشمندان اطلاعات فیسبوک در سال ۲۰۱۲ یک آزمایش بسیار بحثبرانگیزی بر رفتارهای انسانی انجام دادند که در آن صفحه اخبار ۶۸۹،۰۰۳ کاربر مورد ارزیابی قرار گرفت که در این ارزیابی یا کلیه پُستهای مثبت یا کلیه پُستهای منفی برداشته شد تا ببینند بر روحیات کاربران دیگر اثر میگذارد یا خیر.
این آزمایش همانطور که انتظار میرفت پیش رفت. کاربرانی که محتویات منفیتر ملاحظه میکردند، خودشان هم محتویاتی منفی به اشتراک میگذاشتند و برعکس.
این تنها تحقیق انجام گرفته درمورد تاثیر شبکههای اجتماعی بر افسردگی نبوده است. سال گذشته، تحقیقی در ژورنال روانشناسی اجتماعی و بالینی که توسط محققان دانشگاه هوستون انجام گرفت، مشخص کرد که افزایش استفاده از فیسبوک با علائم افسردگی در ارتباط است و به یک پدیده روانشناختی به نام «مقایسه اجتماعی» منجر میشود.
در آگوست ۲۰۱۳، محققان دانشگاه میشیگان نیز تحقیقی به نام «استفاده از فیسبوک زوال سلامت فردی را در جوانان به دنبال دارد» منتشر کردند که در آن نتیجهگیری شد که هر چه افراد طی یک دوره بیشتر از فیسبوک استفاده کنند، میزان خوشحالیشان کاهش مییابد.
در تحقیق دیگری که در سال ۲۰۱۴ به نام «عواقب احساسی فیسبوک: چرا فیسبوک منجر به بدتر شدن حال ما میشود و چرا باز از آن استفاده میکنیم» در دانشگاه اینسبرگ در اتریش انجام گرفت و مشخص کرد که فعالیت در فیسبوک تاثیری منفی بر حال و روحیه کاربران آن دارد.
تحقیقات بسیار بیشتری دیگری هم در سایر دانشگاهها در این زمینه انجام گرفته است که همه مصرف زیاد شبکههای اجتماعی را با افسردگی مرتبط دانستهاند.
اما اگر تصور میکنید مصرف زیاد شبکههای اجتماعی در شما هم باعث احساس افسردگی شده است، چه باید بکنید؟ به شدت توصیه میشود که با یک متخصص روانشناسی بالینی در این زمینه صحبت کنید. همچنین استفاده از این شبکهها را تا حد امکان پایین بیاورید و سعی کنید آن را با فعالیتهایی مثبتتر جایگزین کنید.
منبع : بیوته
نتایج تحقیقات نشان میدهد کارآفرینان بیش از بقیهی مردم در معرض بیماریهای روانی هستند. این بیماریها در صورت درمان نشدن، خسارات جبرانناپذیری خواهند داشت.
مرگ آنتونی بوردن، آشپز و اینفلوئنسر معروف آمریکایی بر اثر خودکشی، زنگ خطر دیگری را برای فعالین دنیای کسبوکار به صدا در آورد. زنگ خطری که از بحرانی جدی با نام بیماریهای روانی خبر میداد و لزوم توجه به دلایل و پیدا کردن درمان برای آنها را بیش از پیش مشخص میکرد. لیزا هریس، یکی از نویسندگان وبسایت entrepreneur است که تجربهی کارآفرینی و البته دست و پنچه نرم کردن با بیماریهای روانی را دارد. او در این مقاله به تشریح داستان خود و راهحلهایی برای برونرفت از این بحران میپردازد.
من در طول هفت سال تجربهی مدیریت استارتاپ، تقریبا تمام احساسات کارآفرینی را درک کردم: آدرنالین رونمایی از استارتاپ، انرژی آرامبخش جریان ثابت کارها، شکنندگی، وحشتزدگی و عصبی بودن از کار کردن تا ساعت ۲ صبح، ترس از برملا شدن حقیقت زمانی که با وجود تمام نگرانی، مجبور بودم انرژی مثبت به مشتریان تزریق کنم؛ غم و اندوه شکست و حتی راحتی پس از شکست و در نهایت این سوال بحرانی که اگر این کار را نکنم چه کاری انجام خواهم داد؟
البته تاریخچهی مشکلات و بیماریهای روانی من طولانیتر از رزومهی کارآفرینی است. من از زمان کودکی با افسردگی و اضطراب دست و پنچه نرم کردهام. مدتی را در بیمارستان بستری بودم. علاوه بر آن سابقهی تحصیلی من نشانههایی از بیشفعالی (ADHD) را نیز نشان میدهد. در واقع موفقیتهای تحصیلی من پوششی روی بههمریختگی عاطفی و عدم سازماندهی روانی من بوده است. من همیشه تصور میکردم که ذهن یاغیام من را بهعنوان فردی پیشرو در دنیای استارتاپ تثبیت خواهد کرد. اما بعدا متوجه شدم که مشکلات روانی من در این دنیا عجیب و نایاب نیستند.
گروههای بزرگ از دانشمندان شامل روانشناسان بالینی ، اقتصاددانان، متخصصین مدیریت و اساتید دانشگاههای کسبوکار همیشه در حال تحقیق روی سلامت روانی کارآفرینان هستند. آنها به یک نتیجهی نهایی رسیدهاند: اختلالات روانی نه تنها در میان کارآفرینان شایع است، بلکه به نوعی موتور محرکهی آنان نیز محسوب میشود. مایکل فریمن، مربی مدیریت برای کارآفرینان و پروفسور روانپزشک دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو در این مورد میگوید: «این شرایط سلامت روانی، با ویژگیهای مثبت ترکیب میشوند و موجب پیشرفت و برتری کارآفرینان خواهند شد. بهعنوات مثال وقتی شما بیشفعال باشید، دو خصیصهی مثبت نیاز به سرعت و علاقه به اکتشاف را در خود دارید. در نتیجه بدون گرفتار شدن در پروسههای آنالیز و بررسی، با اشتیاق و علاقه کار خود را پیش خواهید برد.»
بیش فعالی یکی از اختلالاتی است که تاثیر زیادی روی کارآفرین شدن افراد دارد
نتایج تحقیقات اخیر فریمن و تیمش نشان میدهد که کارآفرینان سطوح بالاتری از بیش فعالی، افسردگی و مصرف دارو را تجربه میکنند. یک تحقیق دیگر ارتباطی نزدیک بین تمایلات کارآفرینی و صفاتی شبیه به اختلال دوقطبی بودن را نشان میدهد. شری جانسون، متخصص اختلال دوقطبی و پروفسور روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا، برکلی یکی از افراد حاضر در این تحقیق بوده است. او در این باره میگوید:
یکی از نتایج ثابت تحقیقات ما این بود که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تمایل و جاهطلبی بیشتری برای حرکت و پایداری در مسیر اهداف خود دارند.
ژن افسردگی و محیط
نکتهی مهم این که شناخت علائم و خصوصیات، بهمعنای تشخیص کامل بیماری نیستند. در واقع کشف ارتباط بین بیماریهای حتمی و تشخیص داده شدهی روانی با کارآفرینی هنوز در ابتدای راه خود قرار دارد؛ البته دانشمندان در حال پیشرفت در این زمینه هستند. به بیان دیگر تحقیقات گفته شده تنها افرادی که علامت بیماری دارند (و لزوما بیمار شناخته نمیشوند) بررسی شدهاند. یک تحقیق علمی جامع که نتایج آن سال گذشته در IZA Institute of Labor Economics به چاپ رسید، روی اختلالات روانی دانشجویان تمرکز داشت. در این تحقیق ۹۸۰۰ دانشجوی هلندی مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد دانشجویانی با علائم بیشفعالی،دو برابر دیگران پتانسیل راهاندازی کسبوکار دارند. البته موفقیت این افراد بررسی نشده و موضوع تحقیقی دیگر خواهد بود.
پس از بررسی عامل اختلالات روانی روی کارآفرین شدن افراد، به این سوال معکوس میرسیم که کارآفرینان تا چه حد در معرض ابتلا به اختلالات روانی هستند؟ اطلاعات کلی و بررسیهای اجمالی نشان میدهد که این افراد بیش از عموم جامعه در معرض اختلالات هستند البته نتایج علمی محکمی در این زمینه منتشر نشده است.
تجربهی اختلالات و علائم بیماریهای روانی در کارآفرینان بیشتر است
فریمن و تعدادی از همکارانش برای بررسی این مورد، مطالعهای روی ۲۴۲ کارآفرین و ۹۳ نفر فرد معمولی (گروه کنترلی) انجام دادند. تقریبا نیمی از کارآفرینان حداقل یک شرایط خاص روانی را گزارش کردند و این آمار بسیار بیشتر از آمار گروه کنترلی بود. بعلاوه کارآفرینان از سابقهی بیماری روانی در خانوادههای خود گفتند که میتواند دلیلی بر به ارث بردن خصوصیتهای کارآفرینی و همچنین اختلالات روانی باشد. نتایج تحقیقات فریمن و تیمش امسال در مجلهی Small Business Economics چاپ شد اما پیش از آن در سال ۲۰۱۵ پیشنویسی از آن منتشر شد تا بحث و مکالمه پیرامون کارآفرینی و سلامت روانی را رواج دهد. فریمن در این باره میگوید:
هدف اصلی من این بود که آگاهی را در مورد سلامت روانی در میان کارآفرینان افزایش دهم. تمرکز اصلی نیز بر آن دسته از افرادی بود که در حال حاضر از این مشکلات رنج میبرند. در نهایت میخواستم آنها متوجه مشکلات خود شده و در صورت نیاز، از دیگران کمک بگیرند.
بیماریهای روانی
نکتهی روشن این که برخی بیماریهای روانی در صورت بررسی و درمان نشدن، خسارات جبرانناپذیری خواهند داشت. در مثالی از پیچیدگی این اختلالات، خوشبینی زیاد برای کارآفرینی که به سرمایهگذار مراجعه میکند مفید است؛ اما همین خوشبینی در سطوح بالا باعث اشتیاق بیش از اندازه و مخرب خواهد شد. بعلاوه، اختلال دوقطبی شدید در کارآفرینان آنها را به سمت گگی شدید سوق میدهد که برای یک رهبر کسبوکار اصلا مفید نخواهد بود. فریمن در مورد کنار آمدن بامیگوید:
برخی روزها به این حس میرسید که هیچ چیز شما را خوشحال نمیکند. انگیزه خود را از دست دادهاید و از سطح انرژی به پایینترین حالت خود رسیده است. این شرایط را به عنوان افسردگی بپذیرید و با آن کنار بیایید. این رفتار، مسئولیتپذیری شما در برابر خودتان، سرمایهگذاران، کارمندان و خانواده را نشان میدهد.
با پیشرفت یافتههای دانشمندان در مورد تاثیر سلامت روانی روی وضعیت کارآفرینان و پیشرفت آنها، خود دنیای کسبوکار نیز در حال دست و پنجه نرمکردن با مشکلات این نوع از سلامت است. در پستهای وبلاگی و مقالات کارآفرینان، آنها به وفور در مورد کلنجار رفتن با اضطراب، افسردگی و علائم خودکشی صحبت میکنند. این روند با تراژدیهای خودکشی افراد زیادی در دنیای استارتاپهای فناوری شدت گرفته است و البته، موج عظیمی از خوشبینی و امیدواری به عنوان جبههی مقاومت در برابر آن عمل میکند.
صحبت کردن و روشنگری در مورد این حقایق، مسیر را برای حل آنها و پیشگیری از مشکلات بزرگتر هموار میکند
متخصصان بر این باورند که فضای باز و صحبت کردن راحت در مورد اختلالات روانی برای همهی افراد جامعه مفید است. به بیان دیگر با افزایش روشنگریها، درگیر بودن با مسائل سلامت روانی و از طرفی سودبخش بودن اختلالات آن به موردی عادی میان کارآفرینان تبدیل شده و در نتیجهی آن، کمک گرفتن در این موارد، دیگر مسئلهای عجیب و غریب نخواهد بود. از نظر فریمن قدم بعدی این است که سرمایهگذاران را به کنار آمدن با این حقایق تشویق کنیم.
نور خورشید و سلامت ذهن
جانسون معتقد است که انکوباتورها و دانشکدههای کسبوکار باید تمرکز بیشتری روی ارائهی پشتیانی سلامت روانی به کارآفرینان داشته باشند. او معتقد است پرداختن به این مسائل در دوران آموزش کسبوکار باید بیشتر شود. بعلاوه سرمایهگذارها و زیرساختهای حقوقی باید آگاهی بیشتری در این باره داشته باشند و در نهایت راهنماهای آموزشی بیشتری باید تدوین شود.
جان ویکلاند، پروفسور کارآفرینی در دانشکدهی کسبوکار دانشگاه سیراکوز و محقق کارآفرینی و بیشفعالی است. او در اینباره تلاشهای عمیقتری کرده و از برنامهی خود میگوید:
من در فکر راهاندازی یک انکوباتور برای افرادی با ویژگیهای متفاوت روانی هستم. از نظر من همهی انکوباتورهای کنونی شبیه به هم هستند و تنها به قشر خاصی از مردم خدمترسانی میکنند.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که راه پیش رو هم در زمینهی تحقیقات و هم عملکرد، طولانی خواهد بود. هریس به عنوان کارآفرینی که خودش با مشکلات روبرو بوده، از این حقیقت که این اختلالات عمومی هستند و البته تلاش برای حل آنها ادامه دارد، خوشحال است. فریمن در انتهای صحبتهایش با هریس به نکتهی جالبی اشاره میکند:
اکثر مردم کارآفرینی نمیکنند و کسبوکار جدید راهاندازی نمیکنند. همه میدانند که کارآفرین شدن نیاز به کمی دیوانگی دارد.
منبع : زومیت
اختلال افسردگی انواع مختلفی دارد که برخی از آنها با عنوان تغییرات خلقی روزانه شناخته میشوند و علائم آن در ساعات مشخصی از روز شدت پیدا میکند.
به گزارش ایسنا، علائم افسردگی میتواند شامل احساس ناامیدی، ناراحتی و درماندگی باشد و این علائم ممکن است هنگام صبح تشدید شوند. اصطلاح رایج برای این تغییرات خلقی روزانه "افسردگی صبحگاهی" است.
تغییرات خلقی روزانه به این معنی است که علائم آن هر روز و در زمان مشخصی شروع شده یا تشدید میشود. برای برخی از افراد این علائم بعد از ظهر یا غروب اتفاق میافتد.
علائم افسردگی صبحگاهی
علائم افسردگی میتواند شامل بیرغبتی یا عدم لذت بردن از فعالیتهای روزمره و مشکلات خواب باشد. در فرد مبتلا به افسردگی صبحگاهی ممکن است علائم اختلال افسردگی ماژور (حاد) نیز دیده شود. این علائم که اغلب هنگام صبح تشدید میشود در طول روز از بین رفته یا از شدت آن کاسته میشود.
به گفته روانشناسان بالینی در صورتیکه فرد پنج مورد یا تعداد بیشتری از علائم زیر را برای مدت زمان دو هفته یا بیشتر تجربه کند میتوان افسردگی را در او تشخیص داد.
از علائم این اختلال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- احساس افسردگی که در بیشتر طول روز ادامه داشته باشد
- عدم لذت بردن از انجام تمامی فعالیتهای روزمره
- کاهش شدید وزن بدون داشتن رژیم غذایی
- سخت به خواب رفتن یا خواب زیاد
- احساس بی قراری در بیشتر روزهای هفته
- احساس خستگی یا نداشتن انرژی کافی در طول هفته
- احساس بی ارزشمند بودن
- مشکل در تمرکز کردن یا تصمیم گیری
علت ابتلا به افسردگی صبحگاهی
روانپزشکان دلیل آشکاری را در ابتلا به افسردگی صحبگاهی تشخیص ندادهاند اما فاکتورهای بسیاری در بروز آن نقش دارند. از آنجاییکه افسردگی صبحگاهی حدود ساعت مشخصی از طول روز ظاهر میشود پزشکان اغلب آن را با ناهماهنگی در ساعت زیستی بدن مرتبط میدانند. ساعت زیستی فرآیندی است که چرخه خواب – بیداری را تنظیم میکند. تغییرات هورمونی در طول روز میتواند بر ساعت زیستی تاثیر بگذارد.
برخی تحقیقات نشان میدهد علاوه بر تغییرات ریتم طبیعی بدن چندین فاکتور دیگر ممکن است در بروز افسردگی صبحگاهی و اختلال افسردگی ماژور تاثیر داشته باشد.
این فاکتورها شامل موارد زیر است:
- سابقه خانوادگی ابتلا به افسردگی
- مصرف مواد مخدر یا مواد الکلی
- ابتلا به بیماریهایی که بر خلق و خو تاثیر میگذارد
- اضطراب و اختلال کم توجهی – بیش فعالی
- وقوع اتفاقات ناگوار در زندگی
منبع : عصر ایران
چرا برخی از افراد، از اعتمادبهنفس کاذب سود میبرند و برخی دیگر بابت آن هزینه میدهند؟ استادان سه دانشگاه مطرح جهان، به این سؤال پاسخ میدهند.
فکر میکنید زندگی افرادی که از اعتمادبهنفس بیشازحد بالایی برخوردارند، چگونه پیش میرود؟ آیا آنها عموماً پاداش و ترفیع میگیرند و مورداحترام سایرین هستند؟ یا اینکه ما نمیتوانیم به این افراد اعتماد کنیم و از همکاری با آنها اجتناب میکنیم؟ تحقیقات استادان دانشگاههای نوتردام و نیویورک و یوتا نشان میدهد که پاسخ این سؤال، احتمالاً به نحوهی ابراز اعتمادبهنفس این افراد بستگی دارد.
یکی از راههای ابراز اعتمادبهنفس، جملاتی است که بهصورت شفاهی بیان میشوند. زمانی که ما چیزی را قضاوت میکنیم، اطمینان خود را از پیشبینیهای احتمالی، با عبارات و ارقام خاصی نشان میدهیم (مثلاً من ۹۰ درصد مطمئن هستم)، یا عملکرد خودمان را نسبت به دیگران میسنجیم (من در زمرهی ۱۰ درصد افراد برتر قرار دارم). بسیاری از تحقیقاتی که در مورد اعتمادبهنفس بیشازحد صورت میگیرند، به ابراز شفاهی اطمینان افراد مینگرند. زیرا این عبارات را میتوان بهوضوح با کارایی یا خروجیهای واقعی افراد مقایسه کرد.
اما عبارات شفاهی، تنها راه ابراز اعتمادبهنفس نیستند. اغلب مردم، اطمینانی را که به شخص خود دارند، از راههای غیرکلامی، مانند زبان بدن و تن صدا نیز نشان میدهند. بهعنوان مثال، افراد با اعتمادبهنفس، متمایلاند رفتار مسلطی داشته باشند؛ آنها بلند، غرا و سریع صحبت میکنند و معمولاً مکالمات را با بیان عقیدهی شخصی خود آغاز میکنند. بهعلاوه، سر خود را برای تأکید گفتههایشان تکان میدهند و بهطورکلی، حضور وسیعتری در اتاق دارند. آنها قدرتمند و متفاوت با سایرین به نظر میرسند. بااینحال این روشهای ابراز غیرشفاهی اعتمادبهنفس، همیشه بهدرستی درک نمیشود؛ زیرا مسائلی مانند فرهنگ و مضمون میتوانند رفتار انسانها را تحت مفاهیم مختلفی تعبیر کنند.
هر دو کانال ارتباطی اعتمادبهنفس (کلامی و غیرکلامی)، تا حد بسیار زیادی در جلبتوجه مثبت مردم و نفوذ در آنها تأثیرگذارند. طبق یک فرضیه (پیشفرض فرضیه کالیبراسیون)، ما عموماً تصور میکنیم که مردم، از سطح اعتمادبهنفس خود آگاهی دارند. همچنین، فرض را بر این میگذاریم که آنها، اعتمادبهنفس خود را صادقانه ابراز میکنند (این موضوع، یکی از سوگیریهای متداول نسبت به واقعیت است)؛ مگر اینکه برخی شرایط خاص، خلاف این موضوع را نشان دهد. به همین علت وقتی که با اعتمادبهنفس دیگران روبرو میشویم، متمایلیم که آن را قانعکننده و قابل توجیه بدانیم.
اما گاهی اوقات، ما اطلاعات دیگری بهدست میآوریم که حاکی از اعتمادبهنفس بیشازحد بالا و غیرواقعی فرد مخاطب است. در این شرایط، ما پیشفرض اولیهی خود را تغییر میدهیم و دومین فرض یا گمان خود را باور میکنیم: شاید فرد مخاطب، بیشازحد مطمئن صحبت کرده یا زبان بدن او اطمینانی را نشان داده است که واقعیت ندارد. در این شرایط، نتایج تحقیقاتی که در مورد پیامدهای اعتمادبهنفس کاذب صورت گرفتهاند، کمی پیچیدهتر میشوند.
به گزارش از چند تحقیق، زمانی که اعتمادبهنفس بیشازحد در طول یک فعالیت گروهی دیده میشود، به شهرت و اعتبار فرد لطمهای نمیزند. بیایید این نتیجه را بهصورت سادهتری توضیح بدهیم: فرض کنیم شخصی مدعی است که عملکرد فوقالعاده خوبی دارد، اما بعداً در عمل مشخص میشود که به همان اندازه عالی نیست. در این صورت موقعیت اجتماعی او در گروه، نسبت به فردی که مطابق با استانداردها عمل کرده، آسیب چندانی نمیبیند. به همین علت روانشناسان بالینی میگویند: «مزایای اعتمادبهنفس بیشازحد، به هر قیمتی، از هزینههای آن بیشتر است.»
اما تحقیقات دیگری، با استناد به تصاویر و ویدیوهای مردم، نشان میدهند که شاهدان عینی و متقاضیان شغلی که بهصراحت اعتمادبهنفس بسیار بالایی را ابراز میکنند، پس از اینکه اطلاعات بیشتر، خلاف گفتههای آنها را ثابت میکند، اعتبار خود را بهشدت از دست میدهند. به نظر میرسد که این افراد با ابراز فروتنی، اعتبار خود را تا حد بیشتری حفظ میکنند.
در یکسری از مطالعات که اخیراً در ژورنال روانشناسی شخصیتی و اجتماعی (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر شده، الیزابت تنی استادیار دانشکدهی مدیریت دانشگاه یوتا، ناتان میکل محقق دانشگاه نوتردام و دیوید هانساکر دکتر و محقق دانشگاه نیویورک، به بررسی علت نتایج متناقض تحقیقات پیشین پرداختند. در تحقیقات جدید، محققان به یک الگوی جالب پی بردند؛ تحقیقاتی که در گذشته در مورد نتایج رفتار فردی در میان یک گروه صورت گرفته بود، عمدتاً حاکی از ابراز اعتمادبهنفس غیرکلامی بودهاند. در حالی که مطالعاتی که روی تصاویر و فیلمها متمرکزشده بودند، حاکی از بیان مستقیم و گفتاری اعتمادبهنفس بودند. به همین علت، محققان موضوع دیگری را مورد آزمایش قرار دادند: آیا شیوهی اظهار اعتمادبهنفس، روی عواقب آن تأثیر میگذارد؟
در اولین مرحله از تحقیقات، استادان دانشگاه از ۴۴۴ شرکتکنندهی آنلاین درخواست کردند که بین دو نامزد احتمالی برای همکاری در یک وظیفه، یکی را انتخاب کنند؛ یکی از نامزدها، فردی مطمئن و با اعتمادبهنفس و نفر دوم، شخصی محتاط بود. درصد بالایی از شرکتکنندگان، فردی را برای همکاری انتخاب کرند که به عملکرد خود اطمینان داشت. این نتایج، صرفنظر از این بود که نامزد مربوطه، اعتمادبهنفس خود را بهصورت شفاهی و واضح بیان کند، یا شرکتکنندگان از طریق فیلم و تصاویر به اطمینان خاطر بالای او پی ببرند. پس از این انتخاب، شرکتکنندگان اطلاعات مفیدی را دریافت کردند که به آنها کمک میکرد اعتمادبهنفس بیشازحد متقاضی را تشخیص بدهند. این اطلاعات ثابت میکرد که تمام نامزدها، از عملکرد متوسطی برخوردارند.
در این مرحله، یعنی پس از آشکار شدن عملکرد واقعی متقاضی، نتایج بهطرز محسوسی تغییر کرد. اگر نامزد منتخب، اعتمادبهنفس خود را بهطور شفاهی و از طریق کلام ابراز کرده بود، اعتبار خود را بهشدت از دست میداد و شرکتکنندگان کمتری خواهان همکاری با او بودند. درواقع شرکتکنندگان ترجیح میدادند با نامزد محتاط همکاری کنند. از طرف دیگر، اگر نامزد منتخب، اعتمادبهنفس خود را بهطور غیرمستقیم نشان داده بود، مزیت و اعتبار خود را از دست نمیداد و همچنان، موردعلاقهی شرکتکنندگان بود.
محققان این آزمایش را با نامزدهای زن و مرد، با دو نوع مختلف از وظایف (یک آزمون عاطفی IQ و حدس زدن سن غریبهها بر مبنای عکس آنها) تکرار کردند. نتایج مطالعات، الگوهای قبل را تائید میکرد. در ابتدای کار، نامزدها همیشه از اعتمادبهنفس بالا سود میبردند. اما اگر عملکرد آنها مطابق با انتظارات مردم نبود، کانال ارتباطی (گفتاری/رفتاری) یک عامل مهم و تعیینکننده در خصوص سطح مطلوبیت نامزدها به شمار میرفت.
استادان دانشگاه در مطالعات بعدی خود، این تستها را با ۲۵۶ دانشجوی دورهی کارشناسی تکرار کردند. به برخی از این دانشجویان، اجازه داده شد که با نامزدها ملاقات کنند، از آنها سؤالاتی را بپرسند و رفتار غیرکلامی آنها را مشاهده کنند. گروه دوم از دانشجویان، فقط شرایط رفتاری نامزدها را (با همان عبارات مطالعات اول) شنیدند. حالا محققان شاهد نتایج قویتری بودند
چگونه اعتماد به نفس واقعی به دست آوریم
چرا کانال ارتباطی، چنین نقش مهمی در معتبر یا نامعتبر دانستن اعتمادبهنفس کاذب ایفا میکند؟ یکی از ویژگیهای رفتارهای غیرکلامی این است که آنها مثل عبارات شفاهی و گفتاری، بهوضوح به یک ادعای خاص و دروغین دلالت نمیکنند. محققان میخواستند تأثیر این موضوع را نیز موردبررسی قرار دهند.
مطالعات بعدی با حضور ۴۶۲ شرکتکنندهی آنلاین برگزار شد. درست مانند اولین مجموعهی تحقیقات، بازهم از شرکتکنندگان خواسته شد که بین دو نامزد همکاری، یکی را انتخاب کنند. پس از آنکه مشخص شد کیفیت عملکرد نامزدها، پایینتر از سطح ادعای آنها است، محققان برای شرکتکنندگان توضیح دادند که نامزدها اعتمادبهنفس کاذب در خصوص تواناییها و قابلیتهای خود را کاملاً انکار میکنند. نتایج نشان میداد که انکار اعتمادبهنفس کاذب رفتاری، بیش از انکار اعتمادبهنفس کاذب گفتاری، پذیرفته میشود. این نتایج، نکتهی مهمی را ثابت میکرد: افرادی که اعتمادبهنفس بالای خود را بهصورت رفتاری نشان داده بودند، در صورت انکار این مسئله، مزیت بسیار بالایی نسبت به سایر افراد ِ با اعتمادبهنفس گفتاری بهدست میآوردند؛ یا بهعبارتدیگر، انکارپذیری ماجرا، یک مزیت مهم برای افرادی محسوب میشد که اعتمادبهنفس کاذب خود را از کانالهای رفتاری ابراز میکردند.
محققان در مطالعات بعدی نیز شواهدی یافتند که حاکی از اهمیت کانال ارتباطی و قانعکننده بودن انکار بودند. آنها در مطالعات جدید، از پارادایم قاضی – مشاور استفاده کردند. ۳۰۲ دانشجوی دورهی کارشناسی رشتهی مدیریت و کسبوکار، باید بهعنوان مدیرانی عمل میکردند که وظیفهی ارزیابی مشاوران را به عهده داشتند. این مشاوران، اطمینان و اعتمادبهنفس یا محتاط بودن خود را در یک ویدیوی ضبطشده، اظهار کرده بودند. ادعای آنها، در سطوح مختلفی بیان شده بود؛ بهنحوی که اگر بعدها ادعای خود را منکر میشدند، باورپذیری انکار آنها در درجات مختلفی ردهبندی میشد. بهعنوانمثال، در یکی از شرایط موردبحث، مشاوران اعتمادبهنفس بالا یا پایین خود را از طریق یک ویدیوی بدون صدا نشان میدادند، که بهنوعی رفتار غیرکلامی آنها محسوب میشد (بهعنوانمثال سر تکان دادن برای تائید مسئله و نظیر آن).
این مطالعات، نتایج تحقیقات قبلی را تکمیل کرد. اعتمادبهنفس، تا زمانی که قصور یا نادرستی ادعای فرد ثابت نشده بود، یک ویژگی شخصیتی سودمند و پرمنفعت بود؛ اما اگر این قصور یا نادرستی آشکار میشد، مشاورانی که از اعتمادبهنفس بسیار بالا و کاذب برخوردار بودند؛ هزینهی زیادی متحمل میشدند. اما افرادی که اعتمادبهنفس خود را از راههای غیرکلامی ابراز کرده بودند (که تا حد بیشتری قابلیت انکار داشت)، کلیهی سود و مزایای اولیه را از دست نمیدادند.
چرا برخی از مردم، به خاطر اعتمادبهنفس بیشازحد خود هزینه میدهند و برخی دیگر نه؟ مطالعات بالا، یکی از دلایل این امر را اثبات میکند. به یاد داشته باشید که وقتی مردم، اعتمادبهنفس بیشازحد بالای خود را در مورد دانش و تواناییهای فردی، بهصورت غیرکلامی بیان میکنند، پاسخگو نگهداشتن آنها، کار سختتری است. بسیار مهم است که نشانههای رفتاری آنها را تشخیص بدهیم، نظیر بلند حرف زدن یا بالا و عقب نگهداشتن سر، یا تلاش برای مسلط شدن بر مکالمات. بهاینترتیب میتوانیم از نفوذ و تأثیر افرادی که از اعتمادبهنفس کاذب برخوردارند، اجتناب کنیم. بهعلاوه میتوانیم با پرسیدن سؤالات خاص، اعتمادبهنفس همکارانمان را ارزیابی کرده و صحت ادعای آنها را در طول زمان بسنجیم.
منبع : زومیت
آکاایران: متخصصان حوزه ی سلامتی معتقدند که بی تحرکی و یک جا نشستن مثل سیگار کشیدن برای سلامتی مضر است. با توجه به تعداد بیماری ها و آمار مرگ ومیر مرتبط با بی تحرکی باید گفت که یک جا نشستن، یکی از بدترین بلاهایی است که بر سلامتی مان می آوریم. اما بدتر از آن، کارهایی است که هنگام یک جانشینی انجام می دهیم؛ تصور کنید که دقایق ارزشمند اوقات فراغت را برای شبکه های اجتماعی اختصاص دهیم. برای برخی افراد، این دقایق به ساعت ها تبدیل می شوند. تحقیقات مختلف ثابت کرده اند که اعتیاد به شبکه های اجتماعی جزو بدترین عادت هایی است که افراد جامعه از لحاظ روانشناسی اجتماعی با آن روبه رو می شوند. در این مقاله ۶ تاثیری که شبکه های اجتماعی روی سلامت روان ما می گذارند را بررسی خواهیم کرد.
آکادمی پزشکی کودکان آمریکا در زمینه ی اثرات منفی شبکه های اجتماعی بر کودکان و نوجوانان هشدار داده است؛ کودکان در این فضا با احتمال «تهدیدات اینترنتی» و «افسردگی فیس بوک» مواجه هستند. البته بزرگ سالان در نسل های مختلف نیز با این خطرات روبه رو هستند. مطالعات گوناگون نشان داده اند که شبکه های اجتماعی برای سلامت ذهن زیان بار هستند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.
۱. شبکه های اجتماعی اعتیادآور هستند
متخخصان هنوز به توافق نرسیده اند که آیا اعتیاد به شبکه های اجتماعی و اینترنت پدیده ای واقعی است یا خیر؛ بااین حال شواهدی وجود دارد که واقعی بودن این دو نوع اعتیاد را نشان می دهد.
در یکی از مطالعات، نتایج تحقیقات گذشته در زمینه ی «مشخصات روان شناختی، شخصیتی و استفاده از شبکه های اجتماعی» بررسی شد. محققان به این نتیجه رسیدند که «احتمال واقعی بودن اختلال اعتیاد به فیس بوک» وجود دارد؛ چراکه معیارهای اعتیاد مثل بی توجهی به زندگی شخصی، تمایل ذهنی، فرار از واقعیات، تعدیل و تغییرات خلق وخو، تحمل و پنهان کردن رفتارهای معتادگونه، در افرادی که بیش ازاندازه از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند نیز دیده می شود.
دانشمندان همچنین متوجه شدند که انگیزه استفاده ی مفرط از شبکه های اجتماعی بسته به شرایط مختلف، متفاوت است. افراد درون گرا و برون گرا به دلایل مختلفی از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. برخی نیز به دلیل خودشیفتگی به این شبکه ها گرایش دارند. البته این موضوع به بررسی های جداگانه ای نیاز دارد.
تحقیقات دیگر همچنین تأیید کرده اند که افراد به نوعی عقب نشینی یا کناره گیری تمایل پیدا می کنند. مطالعاتی که چند سال قبل در دانشگاه سوانسی انجام شده نشان می دهند، نوعی علائم روانی عقب نشینی در افرادی که اینترنت را کنار می گذارند، دیده می شود. این مورد تنها به شبکه های اجتماعی محدود نمی شود و تمامی مدل های استفاده ی مفرط از اینترنت را در بر دارد.
تحقیقات بیشترِ انجام گرفته در این زمینه نشان می دهد، زمانی که این گونه افراد از اینترنت استفاده نمی کنند، نوعی اثرات فیزیولوژیکی اندک، اما قابل اندازه گیری را متحمل می شوند. فیل رید، نویسنده ی ارشد این مطالعات، دراین باره می گوید: «مدت هاست می دانیم افرادی که بیش ازاندازه به دستگاه های دیجیتال وابسته هستند، هنگام کنار گذاشتن آنها نوعی اضطراب را تجربه می کنند، اما درحالِ حاضر می بینیم که این اثرات روانی همراه با تغییرات واقعی در روان افراد ایجاد می شوند.» هنوز به طور قطع نمی توان گفت که این اثرات در نتیجه ی استفاده از شبکه های اجتماعی نیز ایجاد می شوند یا خیر؛ بااین حال شواهد بسیاری هستند که این ادعا را قوی تر می کنند.
۲. اندوه بیشتر و سلامتی کمتر
شواهد نشان داده اند که هرچه بیشتر از شبکه های اجتماعی استفاده کنیم، غمگین تر می شویم. تحقیقاتی در چند سال قبل نشان می داد که استفاده از فیس بوک با کاهش لحظه ای احساس خوشبختی و کاهش رضایت از زندگی در ارتباط است. هر چقدر که مدت زمان استفاده ی روزانه از فیس بوک بیشتر می شد، این دو متغیر نیز به همان نسبت کاهش می یافت.
محققان معتقدند که فیس بوک نوعی حالت انزوای اجتماعی ایجاد می کند که در سایر فعالیت های انفرادی موجود نیست. فیس بوک در ظاهر، منبع بسیار ارزشمندی برای برآورده ساختن نیازها فراهم می کند و این کار را از طریق امکان برقراری ارتباط آنی و لحظه ای انجام می دهد. یافته های اخیر نشان داده اند که تعامل با فیس بوک می تواند برای جوانان، نتایج منفی داشته باشد؛ جوانانی که باید با روابط اجتماعی موفق به فکر سلامتی و تقویت روحیه خود باشند، در عوض با استفاده از فیس بوک و شبکه های اجتماعی، تاثیر متضادی را ایجاد کرده و خود را تضعیف می کنند.
نتیجه ی بررسی های بیشتر نشان می دهد که استفاده ی مفرط از شبکه های اجتماعی با سطح گسترده تری از احساس انزوای اجتماعی در ارتباط است. تیمی از محققان، مدت زمان استفاده ی کاربران از برخی شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، توییتر، گوگل پلاس، یوتیوب، لینکدین، اینستاگرام، پینترست، تامبلر، واین، اسنپ چت و ردیت را با رابطه ی آن با انزوای اجتماعی بررسی کردند. نتیجه ی این بررسی نشان داد هرقدر که کاربران بیشتر از این شبکه های اجتماعی استفاده می کنند، خود را از لحاظ اجتماعی منزوی تر می دانند. علم بر انزوای اجتماعی، یکی از بدترین زیان ها را از لحاظ فیزیکی و ذهنی به همراه دارد.
۳. مقایسه زندگی خود با دیگران
بسیاری از افراد در نتیجه ی استفاده ی مکرر از شبکه های اجتماعی تصور می کنند که به انزوای اجتماعی دچار هستند؛ درحالی که ممکن است با چنین مشکلی مواجه نباشند. بااین حال، همان طور که در بالا اشاره شد، اینکه افراد خودشان را منزوی اجتماعی بدانند، یعنی با یکی از بدترین مشکلات ذهنی روبه رو هستند.
عامل مقایسه از مهم ترین مواردی است که این احساس انزوای اجتماعی را ایجاد می کند. با نگاه کردن به جدیدترین پست های دوستان و آشنایان مان، ناخودآگاه خودمان را با آنها مقایسه می کنیم و درباره ی کیفیت زندگی خود قضاوت می کنیم.
در یکی از مطالعات، نحوه ی مقایسه کردن در دو جهت «رو به بالا» و «رو به پایین» بررسی شد؛ به بیان ساده تر، محققان قصد داشتند بدانند که ما با مقایسه کردن، خودمان را بهتر از دوستان مان می دانیم یا بدتر.
نتیجه ی این بررسی ها نشان داد که هر دو نوع مقایسه کردن باعث می شود که احساس بدی در افراد ایجاد شود. نکته ی جالب اینجاست که در زندگی واقعی، تنها درصورتی که زندگی دیگران را بهتر از خودمان بدانیم، احساس بدی را تجربه می کنیم. اما نتیجه ی این مطالعات نشان داد که در جهان شبکه های اجتماعی، هر نوع مقایسه کردن با علائم افسردگی در ارتباط است.
۴. حسادت و چرخه ی بدبختی
تقریبا همه ی ما می دانیم که مقایسه کردن در شبکه های اجتماعی به حسادت منجر می شود. اکثر افراد اعتراف می کنند که تعطیلات دوستان شان در مناطق گرمسیری یا رفتارهای مؤدبانه ی کودکان آنها، باعث حسادت می شود.
مطالعات نشان داده اند که شبکه های اجتماعی، احساس حسادت را تحریک می کنند. نویسنده ی یکی از مطالعات که حسادت و سایر احساسات منفی ناشی از فعالیت در فیس بوک را بررسی کرده بود، این طور می نویسد: «این حجم از حسادت که فیس بوک به تنهایی ایجاد می کند، حیرت انگیز است. این مسئله نشان می دهد که فیس بوک، شرایط لازمی را برای پرورش احساسات زشت فراهم می کند.»
محققان همچنین معتقد هستند که فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی می توانند چرخه ی بدبختی ایجاد کنند. احساس حسادت باعث می شود، افراد تلاش کنند تا ظاهر زندگی خود را بهتر جلو دهند؛ به همین دلیل نیز پست هایی از جنبه های مختلف زندگی خود به اشتراک می گذارند و این چرخه دائما ادامه پیدا می کند.
ارتباط بین حسادت و افسردگی ناشی از فیس بوک نیز بررسی شد. در نتیجه ی این بررسی ها مشخص شد که حسادت در رابطه ی بین افسردگی و فیس بوک نقش مهمی دارد؛ به بیان بهتر، زمانی که احساس حسادت کنترل شود، فیس بوک دیگر افسرده کننده نیست. با این اوصاف، حسادت بیشترین تأثیر را در ایجاد افسردگی ناشی از فیس بوک دارد.
۵. تصور می کنیم که شبکه های اجتماعی به ما کمک می کنند
متأسفانه با اینکه می دانیم شبکه های اجتماعی احساس ناخوشایندی را در ما ایجاد می کنند، اما باز هم به سراغ آنها می رویم. این حالت احتمالا به دلیل تأثیری است که با نام «خطای پیش بینی» شناخته می شود. فکر می کنیم که استفاده از شبکه های اجتماعی، مثل مصرف دارو می تواند به ما کمک کند؛ اما این طور نیست و در نهایت، باعث شکل گیری احساسات ناخوشایند در ما می شود. نتیجه ی این حالت ها باعث می شود، خطایی در توانایی پیش بینی واکنش های ما شکل بگیرد.
در یکی از مطالعات، احساسات افراد بعد از استفاده از فیس بوک و تصور خود آنها درباره ی احساسات شان مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه ی این تحقیقات نیز همانند مطالعات دیگر نشان می داد که افراد پس از استفاده از این شبکه ی اجتماعی، در مقایسه با افرادی که فعالیت های دیگری انجام می دهند، تقریبا همیشه احساس بدی پیدا می کنند. نکته ی جالب اینجاست که این افراد تصور می کنند، پس از استفاده از فیس بوک، احساس بهتری دارند. البته که چنین احساسی اصلا واقعی نیست و به الگوهای انواع دیگر اعتیاد شباهت دارد.
۶. داشتن دوستان بیشتر در شبکه های اجتماعی به معنای اجتماعی بودن شما نیست
تحقیقاتی که چند سال قبل انجام شده بود، نشان می دهد که تعداد بیشتر دوست ها در شبکه های اجتماعی، لزوما به این معنا نیست که زندگی اجتماعی بهتری دارید. این طور که به نظر می رسد، مغز ما می تواند تعداد مشخصی از افراد را به عنوان دوست بشناسد. علاوه براین، افراد باید تعاملات واقعی اجتماعی دارا باشند تا یک رابطه ی دوستی شکل بگیرد؛ صرفا داشتن رابطه ی مجازی کافی نیست.
بنابراین، با فعالیت در شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، به یک فرد اجتماعی تبدیل نمی شوید. بررسی های مختلف نشان داده اند که احساس تنهایی با شمار زیادی از بیماری های جسمی و روحی در ارتباط است؛ به همین دلیل نیز برقراری روابط اجتماعی واقعی نقش بسیار مهمی در سلامتی افراد دارد. اوقاتی که با دوستان مجازی خود سپری می کنید، به اندازه ی دوستان واقعی تأثیر درمانی و آرامش بخشی ندارد.
البته منظور این نیست که شبکه های اجتماعی هیچ مزیتی ندارند. یکی از مهم ترین مزایای این شبکه ها، برقراری ارتباط از فاصله های بسیار دور است. علاوه براین، به ما کمک می کند، افرادی را پیدا کنیم که سال هاست نشانی از آنها نداریم.
اما استفاده از شبکه های اجتماعی برای پر کردن اوقات فراغت یا در زمان هایی که احساس خوبی ندارید، اصلا ایده ی خوبی نیست. مطالعات نشان داده اند که فاصله گرفتن از فیس بوک، حتی در کوتاه مدت، به بهبود سلامت روان ما کمک می کند. اگر احساس شجاعت می کنید، پیشنهاد می کنیم از شبکه های اجتماعی فاصله بگیرید و شاهد نتایج آن باشید. اما اگر باید از این شبکه ها استفاده کنید، حداقل اعتدال را رعایت کنید.
منبع : آکاایران
از تنهایی وحشت داشت و خوب می دانست که آرزوی پدر و مادر پیرش را تنها او می تواند برآورده سازد. ازهم سن و سالانش تقریباً تنها او مانده بود. دیگر هیچ بهانه ای نداشت، زیرا دوران سربازی اش را به اتمام رسانده بود و با درآمدی که داشت می توانست به راحتی خرج یک زندگی را بدهد. یکی از مهمترین دلایلش این بود که دلش نمی خواست اختلاف سنی اش با بچه هایش زیاد باشد. دلش می خواست مستقل شود و از طرفی از دست حرف و حدیث مردم راحت شود. به تازگی شنیده بود که اداره به متأهلها خانه یا زمین می دهد...
اینها همگی بخشی از معیارهای ناپخته اما قدرتمندی است که در جامعه امروز اصل انتخاب آگاهانه و هوشمندانه را کمرنگ کرده است. به راستی آیا می توان با قوانین از پیش تعیین شده، وارد سرنوشت و روحیات و خلقیات انسان دیگری شد؟ مگر نه این است که انسان از روحی بزرگ و نامحدود به وجود آمده است، پس چگونه می توان قوانین این روح نامحدود را با قوانین محدود و شرعی شده قیاس کرد و بر مبنای آن مهمترین و جدی ترین تصمیم زندگی را گرفت.
وقت ازدواج, بهانه های اشتباه برای یک انتخاب
ازدواج موضوعی نیست که بتوان برای آن قانون و فرمول تعیین کرد و همه را وادار به رعایت این قانون کرد. بر این اساس، سن ازدواج را هم شرایط روحی و آمادگی و نیاز درونی هر فرد مشخص می کند. این که بخواهیم بدون در نظر گرفتن شرایط و آمادگی روحی و روانی، ازدواج کنیم به تبع آن باید شاهد هر گونه اتفاق و رویداد ناخوشایندی هم در زندگی مان باشیم.
بهانه های اشتباه برای یک انتخاب
اگر به آمار طلاق و عوامل جدایی ها توجه کنیم، می بینیم که اکثر این ازدواج های بی سرانجام با ظاهری ترین شباهت ها و یا تفاهم بر مبناهای سست و در بعضی موارد، توهمی شکل گرفته است که پس از مدت زمانی کوتاه سطح شکافته و زوجین به عمق حقیقت وجودی فرد مقابل پی خواهند برد و متأسفانه در اکثر مواقع این شناخت زمانی اتفاق می افتد که تقریباً کار از کار گذشته است.
همکلاس بودن، همکار بودن، هم رشته بودن، هم زبان و هم فرهنگ بودن، هم سطح و هم مذهب بودن، تنها رضایت داشتن خانواده ها و هزاران دلیل ریز و درشتی که همگی بر پایه ای از شرطی شدگی های ذهن بنا شده است، می تواند نمونه ای از معیارهایی باشد که تنها در سطح مانده است، اما آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که هدف نهایی از ازدواج چیست و چرا انسانها ازدواج می کنند؟
قرآن می فرماید: که ما زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده ایم تا در کنار هم آرامش یابند، اما اصلاً چگونه می توان به آن آرامش دست یافت؟ این آرامش در کجای زندگی یافت می شود؟
در کنار موهبت های بی انتهای خداوند، ازدواج کردن هم یکی از این نعمتهای بی شماری است که به جرأت می توان گفت، از مهمترین و اساسی ترین و حتی سرنوشت سازترین انتخابهای انسان است.
ازدواج یعنی پیوند دو روح که در دو جسم زندگی می کنند. ژرف اندیشان، ازدواج را تجربه یگانگی و یکی شدن دو فرد دانسته اند، بهتر است بگوییم یکی شدن دو روح و زمانی این آرامش به معنای حقیقی خود می رسد، که این یگانگی با تمام وجود اتفاق افتاده باشد.
یگانگی اتفاق نمی افتد جز با انتخاب هوشیارانه و همذات پنداری. اما این هوشیاری چه زمانی رخ می دهد و چگونه می توان با درایت و تیزبینی تن به ازدواج داد؟ عده ای معتقدند تا زمانی که زیر یک سقف زندگی نکنیم، نخواهیم توانست طرف مقابل را بشناسیم و دیده شده که بسیاری از زوجها زودتر از احساس نیاز به ازدواج، ازدواج کرده اند. البته منظور از نیاز، چیزی فراسوی نیازهای مادی و جسمانی شرطی شده است.
ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است
کی و چه وقت ازدواج کردن، موضوعی است که افراد زیادی از جمله روانشناسان بالینی تلاش کرده اند تا در این زمینه به یک جواب روشن و قاطع درباره سن ازدواج برسند. جوابی که برای همه کاربرد داشته باشد. چیزی شبیه یک فرمول یا معادله که بی قید و شرط برای همه یکسان باشد. حال در این میلان اصلاً فرقی نمی کند که کسی میل و نیاز به ازدواج را در خود احساس می کند و یا اینکه فردی دیگر اصلاً حس نمی کند، اما به محض اینکه سنش به فرمول معادله نزدیکتر شد، تحت فشار اطرافیان، مجبور است که تن به ازدواج بدهد و یا آنقدر ذهنش در دامهای شرطی شده گیر کرده است که در خیالات خود دچار خودفریبی می شود. اما در حقیقت ازدواج به سن و سال نیست، بلکه به حس و حال درونی است، به احساسی فرای احساسات زمینی.
ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است. زمانی که روح، آمادگی لازم را برای ازدواج کردن مشاهده کرد و این نیاز درونی آشکار شد، دیگر به هیچ قیمتی بیرون راندنی نیست؛ حتی اگر با آن بجنگی و بخواهی از فکرش رهایی یابی، زیرا دیگر جزیی از خودت است...
چه کسی می تواند بگوید که دامنه و عمق تأثیر ازدواج و گستره دگرگونی و تغییری که می تواند در زندگی افراد ایجاد کند تا چه مرزهایی کشیده می شود؟ !پس بهتر است عمیقاً مراقب و هوشیار بود. زیرا به جز خودمان هیچ کس دیگری حاضر نیست تاوان سنگین بزرگترین و جدی ترین تصمیم زندگیمان را بدهد.
در چه سنی باید ازدواج کرد؟
برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی ، رشد روانی و اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریبا کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، سلامت روانی، مادی و اجتماعی لازم است. به همین جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود. در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روش های صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند.
معیارهای یک ازدواج موفق چیست؟
انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است
منبع : بیوته