بسیاری از والدین در مورد کودک عصبی خود شکایت دارند و دیگر نمی دانند چگونه با او رفتار کنند. اولین واکنشی که به رفتار کودک خود می دهند و برای اینکه او را آرام کنند این است که خواسته او را سریعا اجرا می کنند تا کودکپرخاشگری بیشتری نکند. اما تنها نتیجه ای که طی گذشت زمان دریافت می کنند بیشتر شدن این رفتار کودک است و در نهایت والدین و اطرافیان از اینکه رفتار درست چه می تواند باشد درمانده می شوند. رفتار با این نوع از کودک دارای نکاتی می باشد که در ادامه به تفصیل در مورد آن می پردازیم.
نشانه های یک کودک عصبی چیست؟
اصولا یک کودک بین سنین 2 تا 4 سال ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهد و خواسته های خود را به گونه ای عصبانی و غیر معمول بیان دارد. در این دوران با همسالان خود دچار اختلاف و دعوا و بعضا برخوردهای فیزیکی می شود. از خوردن غذا امتناع می کند و لوازم خود را پرت می کند و ساعات خواب او به هم ریخته و خواب مناسبی ندارد.
اما نکته ای که باید در این بین در نظر داشت این است که این رفتارها باید در کودک شما مداوم باشد تا گفت کودک شما احتمالا عصبی و پرخاشگر است. اگر گاهی اوقات و بسیار به ندرت چنین رفتارهایی را از خود نشان می دهد کودک شما عصبی نیست؛ اما این نباید دلیل بر این باشد که با کودک خود برخورد نداشته باشید. بلکه می توانید با شیوه های که در اینجا گفته می شود کودک خود را کنترل کرده تا این سن را به خوبی رد کند. زیرا اگر رفتارهای عصبی در این سن کنترل شوند در سنین بالاتر کودک شما آرام تر شده و رفتارهای اجتماعی معقولی را پیش می گیرد.
رفتار با کودک عصبی
آیا شرایط قبل از تولد در داشتن کودک عصبی تاثیر دارد؟
شاید شما هم این قضیه را شنیده باشید که برای داشتن نسلی خوب باید از بیست سال قبل از تولد او برنامه بریزید. این نشان از این قضیه دارد که کودک بسیاری از رفتارهای خود را از دوران بارداری و رفتارهای خود پدر و مادر به ارث می برد. یکی از حساس ترین دوران های زندگی نوزاد، دورانی است که در شکم مادر می باشد و هر اتفاقی که در این دوران برای مادر بیفتد بر جنین اثر می گذارد. استرس مادر در دوران بارداری، مبتلا شدن به برخی بیماری های ویروسی و عفونی رفتارهای پرخاشگرانه اطرافیان مادر، نداشتن تغذیه مناسب از جمله عواملی می باشد که همگی بر خلق و خوی کودک اثر خواهد گذاشت.
آیا شرایط قبل از تولد در عصبی شدن کودک تاثیر دارد
اگر به درمان کودک عصبی نپردازیم چه می شود؟
یکی از باورهای غلطی که در بین والدین در دوران گذشته بود و متاسفانه همچنان در بین خانواده هایی که از نظر اجتماعی و به روز بودن در سطح پایینی قرار دارند این است که کودک پرخاشگر آنها وقتی که بزرگ شود بهتر می شود و بعضا با تنبیه های بدنی سعی در آرام کردن کودک دارند. ولی این رفتار اگر کنترل نشود و به شیوه ای مناسب هدایت نشود در بزرگسالی صدمات جبران ناپذیری هم برای فرد و هم اجتماع خواهد داشت.
رفتار کودک عصبی
طبق مطالعاتی که انجام شده است، کودکانی که دارای رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه بودند و بدون درمان رها شده اند متاسفانه در نوجوانی از نظر رفتارهای اجتماعی و برخورد با دیگران دچار اختلال بوده و بیشتر به سمت بزهکاری و کشیدن سیگار و بسیاری رفتارها و کارهای منفی کشیده می شوند. این آسیب ها متاسفانه در دختران بیشتر نمایان می شود. در ادامه راه کارهایی را برای مقابله با رفتارهای این قبیل کودکان عصبی بیان می داریم.
هر پرخاشگری دلیلی دارد
مهمترین کاری که باید در ابتدا انجام دهید این می باشد که زمانی که کودک شما پرخاشگری می کند و رفتارهای عصبی از خود بروز می دهد چه دلیلی داشته است. اگر بدون اینکه علت را جویا شوید و کودک خود را مواخذه کنید نمی توانید او را آرام کنید. شاید دلیل قانع کننده ای وجود داشته باشد و برای مثال فردی کودک شما را اذیت کرده باشد یا کودک شما از چیزی ترسیده باشد. بنابراین اولین حرکت شما این است که کودک خود را در آغوش گرفته و از او توضیح بخواهید. ممکن است با پرخاشگری از جواب دادن امتناع کند ولی باید با آرامش و صبوری از او بخواهید تا جواب دهد. نباید رفتار کودک پرخاشگر شما بر شما اثر بگذارد زیرا اگر شما هم به پرخاشگری بپردازید نتیجه ای حاصل نخواهد شد.
هر کودک عصبی دلیلی برای پرخاشگری خود دارد
توجه به کودک عصبی
اگر کودک شما زمانی که می خواهید دلیل را از او جویا شوید همچنان پرخاش می کرد برای مدتی او را رها کنید و مطمئن شوید دلیل رفتارهای او به خاطر عدم توجه شما نمی باشد. اگر دیدید که کودک همچنان ادامه داد مجدد به سراغ او بروید و باز تلاش کنید که او را آرام کرده و دلیل را بخواهید و یا می توانید برای مثال حواس او را پرت کنید و یا به یک مکان دیگر ببرید و با در مورد موضوع های مختلف صحبت کنید. اگر کودک به این شیوه آرام شد مشخص می شود که رفتار عصبی کودک شما برای جلب توجه شما می باشد.
یکی از راه های درمان توجه به کودک عصبی است
همچنین شما می توانید در برخی از مواقع به رفتارهای کودک خود در صورتی که پر تکرار باشد توجهی نشان ندهید. زیرا بی توجهی برای کودک پرخاشگر دردآورتر از برخورد شما خواهد بود و به این ترتیب به کودک خود یاد می دهید که اگر به حرف شما توجه کند و برخوردی مثبت داشته باشید شما هم به او توجه خواهید کرد. البته زمانی که رفتارهای این نوع کودکان منجر به آسیب جسمی او نشود و سلامت او به خطر نیفتد باید بی توجهی را گاهی پیش بگیرید. اما زمانی که مساله سلامت او در میان است توجه به کودک داشته باشید و برخورد جدی داشته باشید تا کودک شما متوجه شود زمانی که مساله سلامت او در میان است شما هم جدی خواهید بود و برخورد خواهید کرد.
اجازه دهید کودک شما به گریه خود ادامه دهد
گریه یکی از واکنش هایی است که کودک عصبی از خود بروز می دهد. یکی از راه های آرام کردن کودک عصبی در چنین شرایطی این است که همزمان که می خواهیم او را آرام کنیم بها و اجازه دهیم که گریه کند. زیرا گریه باعث ترشح هورمون استرس می شود و این خود به آرام شدن و بهتر شدن حال کودک شما کمک خواهد کرد.
آرام کردن کودک عصبی
گرسنگی یک عامل عصبی شدن کودک
یکی از نیازهای مادی که ما انسانها داریم تامین نیاز تغذیه ای ما می باشد. کودکان به دلیل فعالیت جسمی و ذهنی بالایی که دارند در این دوران ساعات گرسنگی آنها با ما فرق دارد. بسیاری از رفتارهای کودک عصبی ممکن است به دلیل گرسنگی او باشد و نتواند بیان کند. بعضا کودکانی وجود دارند که ضعف ناشی از گرسنگی که کمی در ناحیه دل آنها ایجاد می شود را دل درد تلقی کرده و همان را بهانه قرار می دهند و شروع به گریه و پرخاشگری می کنند.
طرز برخورد با کودکان عصبی
بنابراین یکی از علت هایی که باید در مورد رفتار کودک عصبی خود جویا شوید گرسنه بودن او می باشد. البته پرخاشگری به خاطر گرسنگی عاملی است که در همه کودکان وجود دارد و نباید چون فرزند شما زمانی که گرسنه است شروع به بهانه گیری می کند و در بقیه موارد آرام است او را در دسته کودکان عصبی قرار دهید.
کودکان از والدین خود الگو برداری می کنند
طی تحقیقاتی که صورت گرفته است، یادگیری کودک از قبل از تولد شروع و شده و بعد از تولد به اوج خود می رسد و محیطی که کودک در آن قرار دارد بالاترین تاثیر را دارد. اولین افرادی که کودک با آنها مواجه می شود، پدر و مادر می باشند. رفتارهای خشن و تنبیه و فریادهایی که بر سر کودک توسط پدر و مادر زده می شود خود عاملی برای پرخاشگری کودک می باشد. از طرفی ممکن است والدین با کودک رفتاری آرام داشته باشند ولی خود والدین با یکدیگر بسیار پرخاشگری می کنند. این رفتار والدین بر روی کودکان تاثیر گذاشته و این رفتارها به عنوان آموزه ای از سوی والدین خود دریافت می کنند. در چنین شرایطی علاوه بر مواردی که در بالا گفته شد و در ادامه بیان می شود، والدین در صورت بروز اختلاف بهتر است در مکانی که کودک صدا و رفتار آنها را نبیند بروند.
الگو برداری کودک عصبی از والدین
اگر ناسازگاری کودک بیش از اندازه باشد چه عوارضی دارد؟
برخی از رفتارهای عصبی و پرخاشگری کودک طبیعی است و برخی عاملی دارد که باید کشف شود و رفع شود. اما گاهی اوقات این رفتارهای پرخاشگرانه کودک عصبی به شدت زیاد و غیر قابل کنترل می باشد. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است، رفتارهای شدید عصبی کودک می تواند مرتبط با بیماری های روانی و خود مخرب باشد.
روانشناسی کودکان عصبی
برای درمان کودک عصبی چه موقع باید به پزشک مراجعه کرد؟
همانطور که گفته شد کودک عصبی را می توان با شیوه های ساده ای کنترل کرد و به آرامش رساند. اما گاهی رفتارهایی از کودک بروز می کند که باعث نگرانی شده و نیاز به مراجعه به پزشک احساس می شود. زمانی که کودک شما به شدت رفتارهای عصبی از خود نشان می دهد. پرخاشگری های او همراه با صدمه به خود مانند گاز گرفتن و کوبیدن سرخود به دیوار باشد. مدت زمان پرخاشگری تا آرام شدن او بیش از 10 دقیقه زمان ببرد و همچنان ادامه دهد. تعداد دفعات کج خلقی او در روز زیاد باشد. این مواردی است که باید بدون درنگ حتما به پزشک مراجعه کنید تا سریعا کودک شما تحت درمان و مراقبت پزشک قرار گیرد.
روش های درمانی کودک عصبی
خودتان را قوی کنید
داشتن یک کودک پرخاشگر به شدت از شما انرژی می گیرد و اینکه شما هم عصبی و ناراحت و کج خلق شوید بسیار وجود دارد. چون مادران بیشتر با کودکان در تعامل هستند و ساعات زیادی را با آنها سپری می کنند مسلما بیشتر از همه درگیر این قبیل رفتارها خواهند بود. وظیفه پدر کودک این است که همیشه همراه مادر بوده و او را تا پایان درمان کودک همراهی کند و شرایط آرامش را برای او فراهم آورد.
برای درمان کودک عصبی والدین باید خود نیز قوی باشند
شما می توانید برای تسکین خود در منزل تمرینات مربوط به تنفس عمیق را انجام دهید و یا تمرینات یوگا داشته باشید. خواندن کتاب، گوش دادن به موسیقی، شرکت در کلاس های ورزشی، خوردن خوراکی هایی که به شما آرامش می دهد از مواردی است که باعث تقویت شما شده و این مسیر را بهتر طی خواهدی کرد.
منبع: بیتوته
گوش دادن به موسیقی هنگام فعالیت بدنی خستگی را كاهش میدهد.
به گزارش ایسنا؛ "تاثیر مداخله بیرونی (آهنگهای مختلف موسیقی) بر برخی شاخصهای خستگی جسمانی در زنان جوان سالم" عنوان تحقیقی است كه توسط فرناز ترابی، علیاكبر جابری مقدم، احمد فرخی و رحمن سوری انجام شده است.
در این تحقیق آمده است: اهمیت تاثیر متغیرهای بیرونی به ویژه موسیقی بر اجرای حركتی انسان از اوایل قرن بیستم، با این فرضیه مطرح و مشخص شد كه موسیقی عامل محركی برای اجرای طبیعی است. ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیكی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشكی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است. در برخی پژوهشها نتایج تاثیر موسیقی بر اجرای ورزشی با نشانههای بهبود وضعیت فیزیولوژیك، افزایش ضربان قلب، افزایش میزان اندورفین پلاسما، بهبود هماهنگی و عملكرد دستگاه لیمبیك و مراكز كنترل خودكار و بالطبع كاهش درد و افزایش توانایی تحمل فشار تمرین گزارش شده است.
نوع پژوهش حاضر كاربردی و روش تحقیق نیمه تجربی با دو گروه تجربی (موسیقی كلاسیك تند و كند) و گروه كنترل است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دختر 19-25 سال ثبت نام كننده در واحد تریت بدنی عمومی دانشگاه تهران در نیم سال اول 85-86 است.
نتایج پژوهش حاكی از آن است كه زمان رسیدن به واماندگی در هر دو گروه تجربی با گروه كنترل تفاوت معنی داری داشت. از سوی دیگر بین میانگین گروههای تجربی اختلاف معنیداری مشاهده نشد. براین اساس مشخص میشود كه استفاده از موسیقی كلاسیك صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ، زمان رسیدن به واماندگی را افزایش میدهد و بروز خستگی را به تاخیر میاندازد و از افزایش بیشتر ضربان قلب جلوگیری میكند.
براساس نتایج برخی پژوهشها، پخش موسیقی هنگام تمرین آثار ناراحت كننده ناشی از فشار تمرین را در ذهن آزمودنیها كاهش میدهد، در حالی كه در صورت حذف عوامل شنیداری نظیر موسیقی و دیداری ممكن است توجه به فشار كار درونی معطوف شود و توانایی تحمل خستگی كاهش یابد. این آثار با تغییرات افزایشی میزان سروتونین و كاهش دوپامین در مغز هنگام اجرا در شرایط پخش موسیقی ارتباط دارد.
ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیكی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشكی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد میزان باركاری هنگام رسیدن به حالت واماندگی و همچنین ضربان قلب سرحد واماندگی در گروههای تجربی به طور معنیداری بیشتر از آزمودنیهای گروه كنترل بوده است. گرچه میانگین این مقادیر در گروه موسیقی كلاسیك تند، بیشتر از آزمودنیهای گروه موسیقی كند بوده است، این اختلاف معنیدار نیست. این یافتهها نشان میدهد شنیدن موسیقی هنگام اجرا، صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ آن موجب تاخیر در بروز خستگی و افزایش عملكرد میشود.
در برخی پژوهشها آثار موسیقی با توجه به ضرب آهنگ (تعداد ضربهها در دقیقه) نشان میدهد موسیقی با ضرب آهنگ تند ضربان قلب، فشار خون سیستولی، واكنشهای سطحی سریع و دامنه تنفس را افزایش میدهد. در صورتی كه موسیقی با ضرب آهنگ كند یك دوم میزان و حجم این متغیرها را كاهش میدهد.
از دیدگاه عصبی – عضلانی نیز میتوان بیان كرد كه هر محرك بیرونی نظیر موسیقی در هنگام اجرای فعالیت جسمانی میزان آتشباری نرون در مراكز اولیه حركتی را افزایش میدهد و در نتیجه بار كاری از طریق انقباضات عضلانی قویتر، حتی در شرایط خستگی افزایش مییابد. در نهایت با توجه به این كه تمرین به مدت شش هفته اجرا شده و صرف نظر از مداخله موسیقی، سازگاریهای تمرینی در همه افراد رخ داده است، ولی این نكته شایان ذكر است كه آثار تمرین در شرایط پخش موسیقی بر تحمل خستگی بارز بوده است.
به طور كلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد آثار موسیقی بر شاخصهای بروز خستگی جسمانی نظیر زمان رسیدن به واماندگی، ضربان قلب و باركاری هنگام واماندگی اثر افزایشی دارد. به طوری كه آزمودنیها قادر میشوند فشار بیشتر را از طریق كاهش درك فشار تحمل كنند. از سوی دیگر نیز گرچه میانگین متغیرهای تحقیق در گروه موسیقی تند بالاتر از گروه موسیقی كند است، آثار نوع موسیقی بر متغیرهای اجرایی در این پژوهش از نظر آماری معنیدار نبود. پیشنهاد میشود در پژوهشهای بعدی تاثیر موسیقی در ورزشكاران حرفهای آزمایش شود.
منبع: تبیان
استفاده از مغز بدون وقفه در محل کار ادامه دارد، بنابراین برای مدیریت اطلاعات و فراموش نشدن جزئیات روزانه، انجام برخی تمرینات مغزی ضروری است. به همان ترتیب که فعالیتهای جسمی و ورزش عضلات را تقویت میکنند، تمرینهای ذهنی نیز، فعالیتهای مغزی را بهبود میبخشند.
تقویت حافظه کوتاهمدت
تقویت حافظه کوتاهمدت به ذهن کمک میکند تا اطلاعات جدید سریعتر به خاطر سپرده و در نتیجه با سرعت بالا به کار گرفته شوند. این تمرین، زمان بسیار کمی در حد چند دقیقه در روز را به خود اختصاص میدهد.برای چند ثانیه فهرستی از چند کلمه تصادفی، مثل فهرست خرید را نگاه کنید و آنها را به خاطر بسپارید. سپس سعی کنید، آنها را به ترتیب از حفظ بگویید .
برای تصمیمگیریهایتان، استدلال کنید
تصمیمگیری براساس عقل سلیم از اهمیت ویژهای برخوردار است، این شیوه نه تنها افراد را از خطرهای احتمالی دور میکند بلکه به تقویت قوه استدلال کمک میکند. استدلال کردن نیز به نوبه خود از برترین مهارتهایی است که مغز و ذهن را قوی و نیرومند میکند. بنابراین ذهنتان را به استدلال، شیوههای سازنده و منطقی عادت دهید. برای دستیابی به مهارت استدلال کردن، هر روز 5 دقیقه را برای کامل کردن سریهای عددی منطقی صرف کنید. این نوع از تمرینهای روانی به شما کمک میکند که به طور خودکار و براساس طرحهای منطقی استدلال کنید .
سرزندگی ذهنتان را حفظ کنید
فناوری همه جا حضور دارد و تمام کارمندها بیشتر زمان و روز خود را با آنها سپری میکنند. اگرچه این فناوریها به صرفهجویی در زمان منجر میشود اما به سرزندگی ذهن آسیب میزند. برای حل این مشکل، کافی است هر روز یک محاسبه ذهنی انجام دهید. به عنوان نخستین تمرین، بهترین کار این است که از ماشین حساب برای انجام حساب و کتابهای ساده خودداری کنید. به طور مثال برای حساب کردن سهم هر نفر از دوستان در رستوران، سریع تلفن همراهتان را به کار نیندازید. تواناییهای مغزیتان را بشناسید
افزایش توان برای کسب زمان
سازماندهی امور، فعالیتهای غیر مفید و از دست رفتن زمان را رفع میکند، در نتیجه فرد زمان بیشتری در اختیار خواهد داشت. برای دستیابی به سازماندهی مفید، انجام وظایف با رعایت نظم و بنابر کارکردها ضروری است. از سوی دیگر تشخیص اولویتها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. تمرین جالبی برای افزایش توان سازماندهی توصیه میشود، برای این تمرین باید محلهای را که برایتان آشناست، در ذهنتان تصور کنید و مکانهای مختلف مانند، خانهها و مغازهها را جابهجا کرده و به بهترین شکل ممکن سازماندهی کنید. این تمرین به شما اجازه میدهد تا در محل کارتان بتوانید امور را سازماندهی کنید و زمان کافی داشته باشید، به این ترتیب ذهنتان با آرامش بیشتر به فعالیت میپردازد.
تواناییهای مغزیتان را بشناسید
متنوع یاد بگیرید. یاد گرفتن نکات جدید، بدون اینکه نورونهای مغزی را خسته کند، به حفظ شدن فعالیتهای ذهنی منتهی میشود.این تمرین به مغزتان کمک خواهد کرد که همیشه با نشاط آماده یاد گرفتن بیشتر بماند. برای اینکه نکات جدیدی یاد بگیرید، هر روز چند دقیقه را در صفحات آموزشی اینترنت بگذرانید. در پایان مطالعه، اطلاعات کلیدی را جمعبندی کنید. به این ترتیب، نکات فراگرفته شده به شکلی پایدار در ذهنتان حفظ خواهند شد .
انجام چند فعالیت به طور همزمان
اگر بتوانید چند کار را همزمان انجام دهید، تواناییهای ذهنیتان به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت. تکرار و تمرین از عوامل موفقیت در دستیابی به این شیوه است. به عنوان تمرین میتوانید از کار با نرمافزارها شروع کنید، برای این منظور باید سعی کنید از دکمههای میانبر استفاده کنید، باید این قابلیت را تا حدی در خود پرورش دهید که دیگر نیازی به موس نداشته باشید. این حرکت باعث میشود که بتوانید همزمان چند کار را در کنار هم و به موازات یکدیگر انجام دهید .
برای بازدهی بالاتر، بیشتر تمرکز کنید
اگر برای متمرکز شدن روی یک پرونده به اندازه کافی تمرکز ندارید، نباید نگران شوید. با این حال ممکن است برخی اطلاعات مهم را از قلم بیندازید و بازدهیتان آسیب ببیند. برای رفع این معضل باید تا حد ممکن جلوی اطلاعات مزاحم را بگیرید و اجازه ندهید سطح آگاهیتان افت کند.
منبع: سلامت نیوز
یک روانشناس گفت: زدن کودک نه تنها مشکلی را برطرف نمیکند، بلکه به او میآموزد که نسبت به خود احساس بدی داشته و عزت نفساش را برای همیشه از دست بدهد.
زدن کودک به بهانه تنبیه باعث میشود که او احساس عجز و ناامیدی کرده و به مرور افسرده و پرخاشگر شود. این در حالی است که عزت نفس پائین میتواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. از اینرو اگر از کودکمان اشتباهی سر زد باید در وهله اول خونسردی خود را حفظ کنیم و حتی ادای کتک زدن را هم درنیاوریم، چون میتواند مثل ضربههایی، روح او را زخمی کند.
این روانشناس با تأکید بر اینکه در ارتباط با کودکان هیچ چیزی جای گفتوگو را نمیگیرد، ادامه داد: متأسفانه تنبیه بدنی میتواند کودکان را درباره شناخت و تشخیص درست از غلط به اشتباه بیندازد و باعث افزایش اضطراب در آنها شود . از اینرو باید به کودکانمان بیاموزیم که روشهای غیر مضر را برای بیان احساسات خود به کار گیرند و بدانند که فقط در این حالت احساساتشان مورد پذیرش قرار میگیرد.
وی تصریح کرد: تنبیه بدنی فرزندمان به این معناست که رفتار ما درست بوده و حق با ماست، از همینرو به احتمال خیلی زیاد او نیز در آینده، کتک زدن را عمل درستی برای رسیدن به حق و حقوق خود بداند و به اطرافیانش صدمات جسمی وارد کند، مثلاً دوستانش و حتی همسرش را در آینده کتک بزند.
قاسمخانی با بیان اینکه تنبیه بدنی به جد زمینه افت تحصیلی کودکان را فراهم کرده و موجب میشود فرد از پیشرفت و خلاقیت باز بماند، خاطرنشان کرد: هنگامی که فرزندمان بیادبی میکند عکسالعمل زود و نسنجیده ما راه به جایی نمیبرد. بلکه میتوانیم با سنگین کردن جو به او فرصت دهیم برای مدت کوتاهی احساس جدایی کرده و به رفتار زشتش فکر کند، چون کودکان در صورت کتک خوردن کنترل درون خود را از دست داده و همیشه برای تشخیص درست از غلط چشمشان به تصمیم دیگران خواهد بود.
این روانشناس همچنین با تأکید بر ضرورت بهرهمندی از مشاوران مجرب در تربیت فرزندان، خاطرنشان کرد: آموزش دیدن و صحبت کردن با والدین با تجربه و موفق در تربیت فرزندان میتواند سطح اختلالات روحی در نسلهای آتی را کاهش دهد و از بسیاری از ناکامیهای خانوادگی بکاهد.
منبع:ایسنا
يكي از مسائلي كه در ازدواج بايد به آن توجه شود، تفاوت سني دختر و پسر است. درست است كه كمتر بودن سن دختر يك معيار صد در صدي نيست و ممكن است مواردي هم وجود داشته باشد كه با وجود كوچكتر بودن پسر از لحاظ سني، دختر و پسر با هم ازدواج كرده اند و الآن هم مشكلي ندارند، ولي معمولاً توصيه جدي مشاورين خانواده اين است كه سن پسر چند سالي بزرگتر از دختر باشد.
همان طور كه مي دانيد ازدواج يكي از مسایل مهم زندگي هر انساني است زيرا در تمامی ابعاد زندگي تأثير دارد. ازدواج موفق مي تواند سبب پيشرفت انسان در زمينه هاي مختلف شود كما اينكه چنانچه ازدواج ناموفق باشد مشكلات زيادي را برای انسان بوجود مي آورد و مانع رشد و ترقي مي شود پس بايد با اين امر مهم سنجيده برخورد كرد و از هر گونه شتابزدگي، يك جانبه گرايي، ظاهر بيني و سطحي نگري پرهیز كرد.
برای انتخاب همسر پيروي از نقشه راه و الگوي ازدواج مي تواند ضامن پايداري وثبات درزندگي مشترك دختر وپسر باشد. مطمئنا با پيروي از اين مدل اخلاقي وديني كه طبق تجربيات تلخ و شيرين هزاران نفر طراحي شده است مي توانيد خود را از آفت ها وآسيب هاي موجود در اين مسير ايمن كنيد.
يكي از مسائلي كه در ازدواج بايد به آن توجه شود، تفاوت سني دختر و پسر است. درست است كه كمتر بودن سن دختر يك معيار صد در صدي نيست و ممكن است مواردي هم وجود داشته باشد كه با وجود كوچكتر بودن پسر از لحاظ سني، دختر و پسر با هم ازدواج كرده اند و الآن هم مشكلي ندارند، ولي معمولاً توصيه جدي مشاورين خانواده اين است كه سن پسر چند سالي بزرگتر از دختر باشد( سه تا شش سال) چنين توصيه اي هم بي دليل نيست.
ممکن است کسی در کنار همسری کم سنّ تر از خود ارامش یابد – کسی در کنار همسری هم سنّ خود ارامش یابد و کسی در کنار همسری بزرگتر از خود هم ارامش یابد.
آری، بهتر این است که سنّ دختر کم تر از پسر باشد؛ و این هم دلایلی منطبق با جسم، روح و روان هر دو طرف دارد.
فواید اختلاف سنی کم در ازدواج
در این باره به بعضی موارد اشاره می کنیم:
- درک بیش تر
زندگی زناشویی کم تر دچار مشکل خواهد شد، تفاهم عاطفی، روحی، فکری، اجتماعي و جنسی بیش تر خواهد بود و هم ديگر را بهتر درک خواهند کرد؛ برای این که سن بلوغ جنسی و رشد اجتماعي ـ عاطفی دختران کمی سریعتر است.
- توقع کم در فعالیت جسمی
هم چنين اختلاف سنی کم، باعث تناسب بیش تر در قابلیت های جسمی خواهد بود و این امر سبب ميشود که توقع بیش از حد از هم ديگر در خصوص فعالیت های جسمی نداشته باشند.
- انعطاف پذیری بیش تر
معمولاً افرد مسنتر قابلیت انعطاف پذیری کم تری دارد. اگر دو نفر جوان با اختلاف سنی کم تر ازدواج ميکنند ، براي دست پیدا کردن به سازگاری سعی ميکنند ، به نظر هم ديگر توجه نمایند و خود را طوری تطبیق میدهند که مقبول دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند. حال آن که با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل افرین است.
- دوست بودن با یک ديگر
فایده چهارم این است که تلاش ميکنند بصورت دو دوست با هم ديگر برخورد کنند، نه اینکه یکی که بزرگتر است پیوسته دیگری را امر و نهی نماید.
- بیان مشکلات
فایده پنجم این است که دختر و پسر زیرا فاصله سنی کمی دارند، از هم ديگر رودربایستی نداشته باشند و مشکلات و خواسته های خود را راحت تر به هم ديگر منتقل کنند .
- امتیاز دادن فرد بزرگتر
فایده ششم اینکه چنانچه فاصله سنی زیاد باشد، فرد بزرگتر باید براي جذب فرد کوچک تر امتیازهای زيادي بدهد و این براي فرد بزرگتر همیشه میسر نمی باشد و سبب اختلاف خواهد شد؛ ولی چنانچه فاصله کم باشد، ديگر لزومی ندارد فرد بزرگتر امتیاز دهد.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
چند توصیه براي مدیریت این چالش
اول آن که اگر در آغاز دوران جوانی هستید و قصد ازدواج با شخصی هم سال را دارید یا ازدواج نموده اید ، لازم نیست نگران باشید. این مسئله میتواند چالش های اضافه تری به همراه داشته باشد ولی نمی توان آن را بعنوان نکته منفی در نظر گرفت. جدای از این مسأله، یادتان باشد بانوان جوان همسن لازم است در کنار صبر و بردباری، انتظاراتی واقع بینانه از همدیگر داشته باشند و تحتتأثیر توقعات اطرافیان به همسر خود فشار اضافه وارد نکنند. در کنار آن به خانواده ها هم توصیه ميشود در عین حال که به مستقل شدن جوانان کمک ميکنند ، در سال های آغازین ازدواج به حمایت و پشتیبانی از همسران جوان ادامه دهند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی مشکلی ندارد و بیش تر به ديگر شرایط وابسته است.
براي ازدواج با همسن بهتر است اول بلوغ عقلی و فکری دختر و پسر سنجیده شود تا با در نظر گرفتن شرایط دریابند که آیا مناسب براي یکدیگر هستند یا خیر. که براي یافتن این مسئله بهترین کار مراجعه به مشاوره ازدواج است که با اگاهی و تجربه تشخصیص میدهند زوج از لحاظ طرز تفکر و فرهنگ و اخلاقیات تا چه میزان به یکدیگر نزديک هستند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی اسیب شناخته نمی شود ولی معمولاً ترجیح این است که دختر به علت بلوغ عقلی و منطقی زود تر نسبت به پسر کوچک تر باشد تا از لحاظ فکری در یک سطح قرار بگیرند ولی زوج های همسن را هم اسیب تلقی نمی کنند چرا که بسته به اشخاص ممکن است تمام این شرایط تغيير کنند. و اکنون تنها ازدواجی که جزء ازدواج های نامتعارف در جامعه شناخته ميشود ازدواج با زن بزرگتر از مرد هم است
محاسن ازدواج با همسن
محاسن ازدواج با همسن براي افردی که تصمیم ازدواج با همسن خود را دارند شنیدنی است.
- هنگامی که انتخابتان براي یک زندگی مشترک شخصی ميشود که همسن و سال خودتان است حس صمیمیت بیشتری با وی می کنید خواسته هایتان را راحت تر بیان می کنید و هنگامی که با وی درد و دل می کنید حس می کنید بهتر از هرفرد دیگری شما را درک ميکند و لازم است یادآوری کنم تجربه ی این حس در یک زندگی مشترک یکی از محاسن ازدواج با همسن است که ممکن است هرکسی آن را تجربه نکند.
از جمله محاسن ازدواج با همسن به موردهای زیر میتوان اشاره نمود :
- مرد حس مدیر بودن نمی کند و زن حس بهتری را تجربه ميکند .
- با هم تجربه کسب می کنید و این برایتان طراوت و جذابیت دارد.
- توقعات نزديک تری دارید برای این که بلوغ فکری، عقلی نزديک تری دارید و حتی جهانبینی های شبیه تری دارید.
- راحت تر با یکدیگر مشورت می کنید و با هم یک تصمیم می گیرید.
- بهترین تعریف از محاسن ازدواج با همسن این است که بگوییم در یک کلام بهتر حرف همدیگر را میفهمید و درک بهتری از شرایط روحی و جسمی یکدیگر دارید.
- تحقيقات نشان ميدهد زوج های همسن معمولاً هیجان بیشتری را در زندگی مشترک رغم ميزنند میتوان گفت در این زندگی مشترک سفر های غیرمنتظره و بی برنامه و یا تغییرهای ناگهانی مانند تغيير محل زندگی و … بیش تر از بقیه ممکن است رخ بدهد و نکته این است که تمام این حوادث بدون نگرانی و حتی با رضایت کامل آن ها انجام می شود .
- زوج های همسن با انرژی که از همدلی و همراهی دونفره شان به دست می آورند میتوانند هر اتفاق بزرگی را رقم بزنند.
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن درست زمانی اتفاق می افتد که این زوج خوشبخت وارد لج بازي بشوند. یکی از حوادث تلخی که امکان دارد زندگی یک زوج همسن را از هم بپاشد بوجود آمدن اختلافاتی است که باعث شود این زوج نسبت به هم بی عاطفه شوند که علل آن را در زیر یادآوری خواهیم کرد:
- یکی از بدی ها ازدواج با همسن که درست نقطه مقابل محاسن این نوع ازدواج هم است این است که این همسن بودن و صمیمت زیاد باعث شود حرمت ها بین زوجین از بین برود.
- معمولاً زنان از نظر رابطه جنسی زود تر از مردان پیر میشوند و زمانیکه زوج همسن باشند این نکته در آينده میتواند مسئله ساز شود برای این که در ازدواج هایی که مرد بزرگتر است این تعادل به واسطه تفاوت سنی حل ميشود ولی در زوج های همسن اینطور نیست.
- یکی ديگر از معایب ازدواج با همسن این است که مرد به علت ناپختگی و یا تجربه ای به اندازه ی زن، قادر به مدیریت خانواده نباشد و این باعث شود زن، که پیوسته به دنبال پشتوانه ای در زندگی مشترک است حس خلع کند.
- وقتى سن زن چند سالى كمتر از مرد باشد اطاعت پذيرى وی از مرد بعنوان سرپرست خانواده بيشتر و راحت تر خواهد بود مضافا بر اينكه زن هميشه دوست دارد همسرش فردى، توانا، قدرتمند و پناهگاه مطمئنى براى وی باشد و چنانچه زن و مرد از نظر سنى در يك سطح باشند هيچ گاه زن چنين تصورى را از شوهرش ندارد و وی را در حد خود مى بيند ولی چنانچه شوهر چند سالى بزرگتر باشد و از تجارب بيشترى بهره مند باشد زن حس مى كند همسر وی كسى است كه شايستگى هاى لازم را براى اداره منزل دارد و مى تواند در پناه وی يك زندگى ارامش بخش داشت.
- زن به دليل زايمان، شير دادن و... زودتر از مرد شكسته مى شود و هم سال بودن زن و شوهر سبب مى شود پس از يك دهه زندگى و آوردن چند فرزند شادابى زن در حد شادابى و نشاط مرد نباشد و حتی مطلوبيت وی نزد شوهر كم شود بنابراين براى پيشگيرى از مسأله كاملا طبيعى و زيستى بهتر است اين اختلاف سنى همواره بين زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط كافى بهره مند باشد و مطلوبيت وی پیش شوهرش كاسته نشود.
ممكن است بگوييد مرد هم بايد براى همسرش مطلوبيت داشته باشد، آری اين حرف درست است ولی همانطور كه در بالا متذكر شديم مردها به دليل عدم زايمان و متحمل نشدن فرزند دارى و فرزندپرورشى ديرتر از زنان دچار شكستى و چين و چروك صورت و بدن مى شوند.
بهترین سن ازدواج
- نسبي بودن سن ازدواج
سن ازدواج امری است نسبي و متغیر که در اشخاص گوناگون، تفاوت ميکند . امکان دارد شخصی در هفده سالگی آماده ازدواج باشد، ولی شخصی در۲۵ سالگی هم قابلیت اداره خانواده را نداشته باشد.
- تعریف سن ازدواج
سن ازدواج، سنی است که جوان حس نیاز به ازدواج ميکند و تقدیر الهي در وجودش این حس نیاز را به جوشش می آورد.
منبع: بیتوته
امروزه روش های درمانی جدید کم کم در حال جایگزین شدن با روش های درمانی قدیمی هستند. هیپنوتیزم درمانی یکی از علم هایی به شمار می رود که چند دهه است نسبت به آن توجه ویژه ای صورت گرفته است. اگر شما نیز قصد دارید اطلاعاتی در این مورد کسب کنید با ما همراه باشید.
هیپنوتیزم چیست؟
فرهنگ لغت واژه هیپنوتیزم را اینگونه توصیف می کند: حالتی است مشابه خواب که توسط کسی القا شده باشد و تلقیناتش بسادگی و بدون مقاومت توسط فرد پذیرفته میگردد. اگر چه کارشناسان معتقدند هیپنوتیزم بیشتر نوعی خیالبافی است تا یک خواب.
هیپنوتیزم
هنگام هیپنوتیزم شما همواره هوشیار هستید و تنها به محرکات بیرونی واکنش نشان می دهید. این اساسا مشابه زمانی است که در حال مطالعه یک کتاب مهم و جذاب هستید. شما حقیقتا نمیتوانید به چیز دیگری جز موضوع آن کتاب فکرکنید. تمام توجه شما متمرکز خواهد ماند تا زمانی که وضعیت حس آگاهیتان تغییر کند.
هیپنوتیزم چگونه عمل می کند؟
برای رساندن به این حالت، فرد هیپنوتیزم کننده شما را وادار به تمرکز بروی صدای خود و یا یک شیء میکند. چیزیکه در مرحله بعد رخ میدهید اینست که ذهن آگاه و هوشیار شما فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده اید. این موضوع سبب میشود ذهن ناخوداگاه شما در دسترس او قرار گیرد.
هنگامیکه هیپنوتیزم میشوید، بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص اینکه چگونه احساس کرده، رفتار نموده و بیاندیشید، خواهید شد. زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با شما سخن میگوید، ذهن ناخوداگاه شما با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد. این دقیقا مانند حالتی است که فرد هیپنوتیزم کننده مستقیما با شخص تصمیم گیرنده در اداره و نه یک کارمند جزء صحبت میکند.
اقسام هیپنوتیزم
از نقطه نظر علمی هیپنوتیزم به سه گونه عمده تقسیم میگردد: تلقینی، پسرفتی و تحلیلی. هر کدام از این اقسام توسط متخصصین علم هیپنوتیزم مورد استفاده قرار میگیرند.
تلقین درمانی زمانی است که به فرد تلقینات ساده ای القا می شود تا طرز فکر، احساس و کردار وی را تغییر دهند تا اینگونه مشکل او را رفع کنند. هیپنوتیزم کنندهای نمایشهای سرگرمی نیز در اینگروه قرار می گیرند. هر چند که در آن کار جنبه درمانی مطرح نمی باشد.
در پسرفت درمانی فرد هدایت می شود تا خاطرات گذشته خود را بیاد بیاورد، تا وی بهتر بتواند به علت مشکلاتی که اکنون از آنها رنج می برد، پی ببرد.
سرانجام در تحلیل درمانی متخصص می کوشد ذهن ناخودآگاه فرد را تحلیل کند تا متوجه مشکل آن گردد.
آیا شما می توانید هیپنوتیزم شوید؟
از نقطه نظر تئوری، هیپنوتیزم بروی همه افراد انجام شدنی است. با این وجود استثناهایی وجوددارند.متخصصین کشف کرده اند که هیپنوتیزم کودکان خردسال، افراد مست و اشخاص دارای بهره هوشی بسیار پایین، عملا غیر ممکن است. مضاف بر اینکه ناتوانی در تمرکز کامل میتواند هیپنوتیزم شدن را برای فرد غیر میسر سازد.
برای هیپنوتیزم شدن سه پیش نیاز اساسی وجود دارد:
باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشید
باید به اینکه هیپنوتیزم بروی شما قابل انجام است باور داشته باشید
باید قادر باشید آرام شده و تمدد اعصاب پیدا کنید
هیپنوتیزم هنگامی به بهترین صورت عمل می کند که شما شدیدا برانگیخته شده باشید و هیپنوتیزم کننده از مشکل خاص شما که برای کمک به او مراجعه کرده اید آگاه باشد.
این تصور که افراد شکاک به هیپنوتیزم و یا دارای اراده قوی قادر به هیپنوتیزم شدن نمیباشند واهی و غیر واقعی است. درحقیقت متخصصین بر این باورند که چنین افرادی کاندیدهای بسیار مناسبی برای هیپنوتیزم شدن هستند.هرچند که فرد میبایست خود مایل به همکاری باشد.
تلقینات پس از هیپنوتیزم
تلقیناتی که شما را هدایت می کند تا اینکه باورشان نمایید، می تواند توسط صدای فرد، کلمات، حرکات، اصوات خاص و حتی یک رایحه خاص آغاز گردد. با وجود این میتواند شستشوی مغزی طولانی مدتی برای شما ایجاد کند. برای مثال هرگاه کلمه کاستینوپل را می شنوید اقدام به سرقت منازل میکنید. همانند شخصیت وودی آلن در فیلم نفرین عقرب.
با این وجود،تلقین درمانی بطور کلی پیرامون تغییر رفتار شما در آینده میباشد. در حین این نوع هیپنوتیزم به شما تلقیناتی داده میشود که درآینده میبایست اجرا گردند. برای مثال چنانکه شما تلاش میکنید کشیدن سیگار را ترک کنید، به شما القا میگردد هرگاه هوس سیگار کشیدن کردید، در شما احساس اشتیاق به دویدن و یا چیزی مشابه آن پیدا خواهد شود.
اینها تلقینات پس ازهیپنوتیزم نامیده میشوند. شما دیگر تحت هیپنوتیزم نخواهید بود اما تلقینات به کار خود ادامه خواهند داد. این با کنترل فکر تفاوت دارد که در آن تاثیر یک جلسه هیپنوتیزم درمانی تنها برای مدت تقریبی چندین ساعت تا دوهفته ادامه خواهد یافت.
این گونه تلقینات بمنظور اینکه بتوانند تاثیر مفید طولانی مدت داشته باشند، نیاز دارند تا در یک دوره چند جلسه ای تقویت گردند. همچنین هیپنوتیزم درمانهای مجرب برای شما مطالب خواندنی و CD های صوتی تدارک می بینند تا هر روز خودتان شخصا به تقویت تلقینات بپردازید.
آیا هیپنوتیزم خطری ندارد؟
بزرگترین ترس و واهمه در رابطه با هیپتوتیزم این است که شما را وادار به انجام اعمال پست و غیر اخلاقی نماید. اطمینان داشته باشید شما را نمیتوان وادار به انجام کاری گردانید که در حالت عادی انجامش نمی دهید.
بیاد داشته باشید این ذهن ناخودآگاه شما می باشد که در حین هیپنوتیزم مورد درخواست و مخاطب قرار میگیرد و از آن جایی که اخلاقیات شما درآن جای گرفته، شما کاملا از انجام عملی بر خلاف اراده خود مصون میباشید. تنها زمانی هیپنوتیزم خطرناک میباشد که فرد تحت تاثیر الکل و مست باشد
هیپنوتیزم برای چیست؟
قبلا اشاره کردیم که هیپنوتیزم می تواند در درمانهای روانشناسی مورد استفاده قرارگیرد. اما موارد استفاده کاربردی دیگری نیز دارد که شامل:
تغییرعادات غلط چون پرخوری و استعمال دخانیات
برطرف کردن ترسهای مفرط
کاهش استرس اضطراب و ترس
درمان آسم
التیام بیماریهای پوستی
درمان سردردهای میگرن
کاهش عوارض شیمی درمانی
کنترل خونریزی در جراحی ها و اعمال دندانپزشکی
کنترل فشار خون
بهبود سیستم ایمنی بدن
به عنوان یک اصل، هیپنوتیزم همراه با دیگر درمانها مورد استفاده قرار میگیرد و نه لزوما بطور انفرادی.
شروع کنید
یافتن متخصص
هیپنوتیزم زمانی کاربردی وسیع دارد که فقط توسط سازمانهای معتبر انجام پذیرد. در واقع انجام عمل هیپنوتیزم در اکثر کشورها کنترل قانونی نمی گردند. اساسا دو دسته وجود دارند که به حرفه هیپنوتیزم به مفهوم درمانی آن مشغول هستند.
نخست متخصصین علوم پزشکی مجاز، پزشکان، روانشناسان، کارشناسان علوم اجتماعی و روانپزشکان. روی هم رفته این افراد علاوه بر تحصیلات دانشگاهیشان آموزش تخصصی دیده اند تا قادر به انجام عمل هیپنوتیزم گردند.
دوم هیپنوتیزم کنندگان گواهی نامه دار غیر متخصص. این افراد متخصص پزشکی نمیباشند اما دوره آموزشی ۲۰۰ ساعته هیپنوتیزم را بپایان رسانیده اند.
پرسشهای متداول در خصوص هیپنوتیزم
۱ آیا هیپنوتیزم عوارض زیانبار بلند مدت دارد؟
خیر. هیپنوتیزم برعکس برای بهبودی تندرستی شما در بلند مدت میباشد. درهرصورت سابقه پزشکی خود را با هیپنوتیزم کننده در میان بگذارید تا مطمئن شوید یک کاندید ایده آل می باشید. همچنین اگر شما زمینه تفکرات توهم آمیز دارید و یا از الکل و مواد مخدر استفاده می کنید، امکان خطر وجود خواهد داشت.
هنگامی که شما از حالت خلسه خارج میگردیید ممکن است اندکی احساس گیجی و و سردرگمی کنید اما هیچگاه این حالت زیاد بطول نخواهد انجامید. احساس اضطراب پس از آن معمولا نشانه اثر بخشی درمانی می باشد. با این حال با هیپنوتیزم کننده خود در خصوص آن صحبت کنید.
۲ آیا میتوان تا مدت نامحدود تحت تاثیرهیپنوتیزم باقی ماند؟
هر شخصی که فیلمهایی نظیر را دیده باشد در این فکر است که هرگاه هیپنوتیزم کننده در حین هیپنوتیزم فرد ناگهان بمیرد
چه اتفاقی رخ خواهد داد. نگران نباشید، شما قادر خواهید بود به تنهایی از حالت خلسه خود خارج گردید.
یا برای چند دقیقه به خواب فرو خواهید رفت وبطور طبیعی بیدار خواهید شد و یا متوجه آن می شوید که کسی با شما سخن نمیگوید و با یک احساس طراوت چشمان خود را باز می کنید.
۳ آیا میتوان در هر زمان از آن حالت خارج شد؟
همانطور که قبلا بحث شد هیپنوتیزم می باید از طرف شما و با میل داوطلبانه حس ناخودآگاه صورت گیرد. بنابراین ضمیر ناخودآگاه شما همواره تحت کنترت می باشد و هرگاه موضوعی را ناراحتتان کند، قطعا امکان خواهد داد از آن حالت خارج شوید.
۴ آیا میتوان حالت خلسه را بعدا به خاطر آورید؟
هر اندازه جلسه هیپنوتیزم عمیقتر باشد به خاطر آوردن لحظات هنگام هیپنوتیزم کمتر خواهد بود. و این ضمیر ناخودآگاه خود شماست که می گوید به چه اندازه هیپنوتیزم عمیق باشد. اکثر افراد قادر هستند حداقل لحظاتی را به خاطر بیاورند.
احساس خواب آلودگی میکنید
اعتبار هیپنوتیزم بعنوان یک ابزار درمانی قابل اطمینان همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. اما هزاران مشتری خوشنود نمیتواند بی سبب و غیر واقعی باشد.میتواند؟ اگر اعتقاد دارید که هیپنوتیزم برای شما مناسب میباشد بهترین توصیه در این نظر این است که با توقعات و انتظارات معقول و اندک به آن مبادرت ورزید
منبع: دکتر سلام
حتما برای شما هم پیش آمده که در بین اقوام و آشنایان خانواده ای فرزندی داشته باشند که دچار افسردگی باشد و دیگران برایش نسخه بپیچند که اگر ازدواج کند خوب می شود!
در حقیقت بیشتر مردم تصور می کنند که ازدواج عاملی است که میتواند همه مشکلات روحی، جسمی فرد را بهبود بخشد. یا بهتر است بگوییم گمان می کنند که ازدواج یک داروی معجزه آسا برای انواع بیماری هاست.
اگرچه ازدواج می تواند به بهبود شرایط بالینی بیماران دچار افسردگی بیانجامد اما به هیچ عنوان راه حل قطعی درمان این بیماری نخواهد بود.
متاسفانه مادران بسیاری هستند که تصور می کنند که اگر پسرشان بداخلاقی میکند باید برایش زن بگیرند تا خوب شود یا اگر دخترشان سربه هوا یا منزوی است باشوهر دادنش می توانند این رفتارش را درمان کنند.
ازدواج مانند یک کوه آتشفشان
در بسیاری از موارد اگر یکی از زوجین بدون درمان بیماری افسردگی وارد زندگی مشترک شود و به یک باره خودش را میان یک زندگی نا آشنا ببیند و بخواهد فکر کند که تنها شده و باید خودش به همراه یک نفر که همسرش هست باید زندگی کند، بیماری افسردگی اش بدتر شده و مانند یک کوه آتشفشان بروز خواهد کرد.
در این شرایط میزان استرس وارد شده به این افراد بسیار بسیار بیشتر از زمانی است که در حین درمان باشند. ازدواج می تواند یک نسخه کمک درمانی برای بیماران دچار افسردگی باشد به این معنا که قبل از ازدواج با مراجعه به دکتر و مصرف داروهای مربوطه ، می توانند بهبود نسبی پیدا کنند و در ادامه این روند ازدواج می تواند مانند یک اهرم قوی آنها را به زندگی امیدوار کرده و موجب شود که به درمان بهتر پاسخ داده و انگیزه بیشتری برای شادی و زندگی پیدا کنند.
آیا خوشی دوران نامزدی و عقد درمانگر است؟
در بسیاری از موارد اگر یکی از زوجین بدون درمان بیماری افسردگی وارد زندگی مشترک شود و به یک باره خودش را میان یک زندگی نا آشنا ببیند و بخواهد فکر کند که تنها شده و باید خودش به همراه یک نفر که همسرش هست باید زندگی کند، بیماری افسردگی اش بدتر شده و مانند یک کوه آتشفشان بروز خواهد کرد.
هرچند که دوران عقد و خرید های این دوران روزگار خاطره آفرین و خوشی را برای هر فردی رقم می زند اما به هیچ عنوان نمی توان اینطور گمان کرد که این دوران خوشی که معمولا در یک بازه شش ماهه تا یکساله قرار دارند می توانند جایگزین درمان طبی افسردگی شوند.
حتی اگر فردی که دچار افسردگی است وارد این روزگار بروفق مراد و شاد نامزدی و عقد بشود و به صورت مقطعی حالش بهبود یابد، اما پس از مدتی این مشکل به شکلی دیگر نمود مییابد. همسر از نوع خوب و ایده آلش هر چقدر هم که خوب باشد مشاور یا روانشناس نیست تا بداند با یک افسرده چطور برخورد کند.
افسردگی عامل بازدارنده داشتن احساس خوشبختی نیست
افسردگی مانع زندگی مشترک نیست
بی شک افسردگی عامل بازدارنده داشتن احساس خوشبختی نیست! چه بسا ممکن است در زندگی سختی ها و مشکلاتی پیش بیاید که به این افسردگی دامن بزند و زندگی مشترک را به سمت زوال بکشاند.
کسی که دچار افسردگی است روحیه شکننده و آسیب پذیری دارد. این روحیه او را در تلاطم زندگی آنطور که باید و شاید همراهی نمیکند.
جایی که باید به همسرش کمک کند، تکیه گاهش باشد و یا برای فرزندانش پدر یا مادری خوب و شاداب باشد کم میآورد و این به دلیل آن است که با هدفی اشتباه ازدواج کرده و با نگاهی ابزاری به این مهم، قدم در زندگی مشترک گذاشته است.
افسردگی و داشتن آرامش در مقابل هم نیستند
هرچند که دوران عقد و خرید های این دوران روزگار خاطره آفرین و خوشی را برای هر فردی رقم می زند اما به هیچ عنوان نمی توان اینطور گمان کرد که این دوران خوشی که معمولا در یک بازه شش ماهه تا یکساله قرار دارند می توانند جایگزین درمان طبی افسردگی شوند.
شاید تصور عموم جامعه از بیماران دچار افسردگی این باشد که این گروه از اجتماع طعم آرامش را نخواهند چشید! یا حتی ممکن است برخی اینگونه تصور کنند که افرادی که دچار اختلالات روحی مانند افسردگی هستند؛ پس از ازدواج این حالت را به طرف مقابل خود نیز انتقال می دهند و ناخواسته او را هم افسرده و منزوی می کنند. بی شک هیچ منطقی نمی پذیرد که افراد به صرف دیدن یک فرد دچار افسردگی، خود نیز دچار این بیماری بشوند.
به بیان واضح تر افسردگی جز بیماری های واگیر دار و مسری نیست که نگران شیوع این بیماری به طرف مقابل باشیم! بلکه می توان اینگونه به ماجرا نگاه کرد که افراد بسیاری از بیماری افسردگی رنج می برند اما زندگی سرشار از آرامشی دارند!
به طور کلی افسردگی و آرامش داشتن دو مقوله جدا از هم هستند هرچند که می توانند تاثیرات جزیی بر روی هم داشته باشند اما نمی توانند مانع یکدیگر باشند.
سلامت روان یکی از پارامترهای احساس خوشبختی
نباید فراموش کرد سلامت زندگی مشترک در گرو سلامت روانی دو طرف است. سلامتی که از دید برخی از والدین خیلی مهم نبوده و همینکه در او برخی معیارهای ظاهری را می ببیند دلشان آرام میگیرد که دختر یا پسرشان در آستانه خوشبختی است.
البته مواردی که در بالا بیان شد؛سعی ندارد القا کند کسی که دچار افسردگی است نباید ازدواج کند!
بلکه در صدد این بیان است که : افسردگی درجات متفاوتی دارد. همچنین درمانهایی ساده و ریشهدار. مقصود ما این است قبل از ازدواج این مشکلات حل و فصل شود. درحقیقت نباید روی ازدواج به چشم یک درمان اولیه حسابی باز کرد.
یک ازدواج موفق و اصولی باید ضامن قوام و خوشبختی زندگی طرفین آن باشد. پس لازم است برای رسیدن به این مهم و ایجاد احساس خوشبختی در دو طرف، آنرا به نحوی که شایسته است مقاوم و پایدار کرد.
اگر احساس می کنید دچار افسردگی هستید یا تنهایی را بیش از حد معمول دوست دارید بهتر است به یک مشاور یا روانپزشک مراجعه کنید و لذت حال خوب را بچشید و بعد در شرایطی که حال خوش روحی و جسمی دارید به ازدواج و انتخاب همسر و پا گذاشتن به زندگی آینده وارد شوید.
آن وقت هیچ چیزی جلوی خوشبختی تمام عیار شما را نخواهد گرفت .
منبع: بیتوته
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری، کمالگرا بوده و به گونهای زیاده از حد و انعطافناپذیر، نگران کنترل کردن تمامی جزئیات مربوط به مسائل هستند و همچنین معتقدند باید تمامی جزئیات، دقیقاً بر سر جای خود باشند. تفویض اختیار به دیگران از سوی آنان ناممکن است؛
زیرا این افراد هیچگاه به دیگران اعتماد ندارند و آنها را از دقّت کافی برخوردار نمیدانند. زندگی آنان توسّط مقرّرات، برنامهها و روالهای انعطافناپذیر کنترل میشود. توجّه بیش از حدّ آنها به کار، مانع از خودانگیختگی، آرمیدگی و برقراری روابط عمیق میشود. آنان در زمینهٔ مسائل مالی، هیجانها و عواطف، افرادی تنگنظر بوده و همواره اظهار میدارند که همیشه باید «حرف، حرف ما باشد».
برای این بیماران کنترل رفتار و محیط خود بسیار مهم است و بنابراین هر چیزی که برنامهریزی معمول آنها را تهدید یا به خطر اندازد اضطراب شدید را در آنان بوجود میآورد، در نتیجه برای رفع این اضطراب آداب، رفتارها و برنامههای وسواسی بیشتر به زندگی خود و دیگران وابسته به او (مثل همسر و فرزندان) تحمیل میکنند.
شوخی برای این بیماران معنی ندارد و غالبا رفتار و خلقشان بسیار جدی و رسمی است، بدین ترتیب وقتی وارد زندگی خانوادگی آنها میشوید احساس میکند در یک پادگان نظامی هستید که کوچکترین خطا شدیدترین برخورد را در پی دارد.
ویژگیهای فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری
فرد تقریباً در همه جنبههای زندگی به فکر کنترل شخصی و کنترل میان فردی است و در این میان صرفه جویی در وقت و انرژی قربانی میشود. این وضعیت قبل از اوایل بزرگسالی شروع شدهاست و در شرایط مختلف حضور دارد و چهار مورد (یا بیشتر) از موارد زیر آن را نشان میدهند:
- فرد دائماً به فکر جزئیات، قواعد، فهرستها، نظم، سازمان، یا جدولهای زمانی است، تا جایی که هدف اصلی فعالیت مورد نظر فراموش میشود.
- کمالگرایی باعث میشود در به پایان رسیدن پروژهها اختلال ایجاد شود (چون استانداردهایش رعایت نشدهاند، نمیتواند پروژه را کامل کند).
- به شدت خود را وقف کار میکند و شدیداً در تلاش است تا عملکرد خوبی در شغلش داشته باشد؛ تا جایی که فعالیتهای تفریحی و دوستیهای خود را کنار میگذارد (در صورت مضیقه مالی این معیار در نظر گرفته نمیشود).
- بیش از حد وجدان کاری دارد، مته به خشخاش میگذارد و دربارهٔ رعایت اخلاق، اصول، یا ارزشها انعطافپذیری ندارد. (آداب و رسوم مذهبی و فرهنگی جزو این معیار محسوب نمیشوند).
- نمیتواند اشیای کهنه یا بیارزش را دور بیندازد؛ حتی اگر هیچ ارزش معنوی برایش نداشته باشد.
- دوست ندارد قسمتی از کارش را به دیگران بسپارد یا با دیگران همکاری کند؛ مگر این که کارها را دقیقاً همانطور که او میخواهد، انجام دهند.
- در خرج کردن پول، هم برای خود و هم برای دیگران، خسیس است و اعتقاد دارد که پول را برای روز مبادا جمع کرد.
- در افکار و عقایدش سرسخت است و اصلاً حاضر نیست کوتاه بیاید.
آیا اختلال شخصیت وسواسی-جبری قابل درمان است؟
مشکلات احتمالی اختلال شخصیت وسواسی-جبری
- اضطراب
- افسردگی
- دشواری پیشرفت در موقعیت حرفهای
- دشواری در روابط
تشخیص و درمان اختلال شخصیت وسواسی-جبری
افراد مبتلا به گرایشهای وسواسی-جبری بیشتر از افراد مبتلا به سایر اختلالات شخصیتی به دنبال درمان هستند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری، در مصاحبه، رفتاری شق و رق، رسمی و خشک دارند. نمیشود گفت که حالت عاطفیشان کند یا تخت است؛
بلکه شاید محدود توصیف خوبی از آن باشد. اینها در صحبت کردن پیشدستی نمیکنند و خلقشان معمولاً جدی است. ممکن است از اینکه خودشان بر جریان مصاحبه مسلط نیستند، مضطرب گردند. پاسخهای بسیار پر طول و تفصیلی به سوالات میدهند.
مکانیسمهای دفاعی مورد استفاده آنها عبارت است از دلیل تراشی، جداسازی، ذهنی سازی، وارونه سازی و ابطال.
شیوه درمان اختلال شخصیت وسواسی-جبری روان درمانی همراه با رفتار درمانی و تجویز دارو میباشد.
داروی استاندارد کلومیپرامین است (داروی اختصاصی سروتونین یا یک داروی مهار کننده اختصاصی بازجذب سروتونین مثل فلوکزاتین.) داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی هم در رفع علائم مفید واقع میشود.
روشهای مختلف رفتار درمانی شامل:
- حساسیت زدایی تدریجی
- غرقه سازی
- شرطی سازی آزارنده (انزجار درمانی)
- غرقه سازی تجسمی
- بازداشتن فکر
تفاوت اختلال وسواسی-جبری با اختلال شخصیت وسواسی-جبری
اگر چه اختلال شخصیت وسواسی –جبری و اختلال وسواسی –جبری دارای نام مشابهی هستند ولی علایم بالینی این دو اختلال کاملا از هم متفاوت می باشند.
مشخصه اختلال وسواسی –جبری افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحم یا رفتارهای تکراری در واکنش به این افکار و تصاویر و تمایلات می باشد در حالی که ویژگی اصلی شخصیت وسواسی –جبری، رفتاری همراه با ناسازگاری، کمال طلبی شدید، کنترل سخت و انعطاف ناپذیر بودن است.
منبع: بیتوته
مثبت اندیشی کلید موفقیت
نگرش شما عملکردی مشابه طراحی داخلی برای یک ساختمان در سازماندهی ذهنتان دارد. نگرش شما تاثیر قابل توجهی در شکلگیری مسیر زندگی و کاری شما دارد. در این مقاله با ما همراه باشید تا تاثیرات شگرف مثبت اندیشی بر موفقیت و راههای تغییر نگرش و رسیدن به مثبت اندیشی را بدانید.
مثبت اندیشی کلید موفقیت شماست
اعمال از افکار سرچشمه میگیرد. برای موفق بودن، افکاری که در ذهن میپرورانید را را درست و با دقت انتخاب کنید. افکاری که شما درباره خودتان، تواناییهایتان، دستاوردهای مالیتان (یا شکستهای مالیتان) دارید و همچنین تصوری که در ذهنتان نسبت به تواناییتان برای رسیدن به موفقیت دارید، در نهایت در زندگیتان عملی خواهند شد.
معادلهی تشخیص نوع نگرش
با این معادله نگرش خود را ارزیابی کنید: نگرش=حرکت. این معادله بیان میکند که نگرش آن چیزی است که حرکت رو به جلو یا رو به عقب شما را تعیین میکند. بنابراین باتوجه به اینکه در زندگیتان چگونه حرکت میکنید، میتوانید نگرشتان را ارزیابی کنید.
تاثیر مثبت اندیشی در دنیای کسب کار
در دنیای کسبوکاری که هر شخص برای ساختن منابع، استعدادها، امور مالی، فناوری و غیره تلاش میکند، موفقیت یک شخص به دلیل مصمم بودن و انعطافپذیری اوست.
در کسبوکار، نگرش همه چیز است. اگر باور داشته باشید که میتوانید موفق شوید، حتما خواهید توانست. نگرش شما دربارهی موفقیت، در واقع پیشگویی شماست. پس برنده بودن را انتخاب کنید.
اگر نگرش شما منفیِ و غیرمولد است و احساس میکنید نیاز به تغییر الگوی تفکر دارید، میتوانید راهکارهایی که در ادامه آوردهایم را انجام بدهید:
راهکارهایی برای مثبت اندیشی
راهکارهای تغییر نگرش
1- آماده سازی ذهن
شما باید یاد بگیرید که خودتان را برای یک وضعیت ذهنی مثبت آماده کنید. افکاری که از ایمان و عقیده و قدرت درونیتان سرچشمه میگیرد را جایگزین افکار ترسآور و ناامیدکنندهی تان کنید. برای این کار باید تمرکز خود را بر تواناییهایتان بگذارید. این کار باعث میشود که از حرکت باز نایستید و به تلاش ادامه بدهید.
2- عامل انگیزه خود را کشف کنید
در جستوجوی چیزهایی باشید که به شما انگیزهی تلاش و کوشش میدهد. فکر کنید که در گذشته چه چیزهایی به شما انگیزه داده است تا تغییری در زندگیتان ایجاد کنید و به دنبال اهدافتان بروید. زمانی که بتوانید به خودتان برای یک هدف انگیزه بدهید، باعث میشود سریعتر در مسیرتان حرکت کنید و در نهایت موجب خواهد شد که موفقیتهای بیشتری به دست آورید.
۳- الگوهای ذهنیتان را انتخاب کنید
الگوهایی برای خود انتخاب کنید که به تجسم اهدافتان کمک کند تا برای رسیدن به آنها، مهارتهای خود را افزایش دهید. برای حفظ نگرش مثبت و مشتاقانه، الگوهایی برای موفقیت خلق کنید و مدام دربارهی آنها فکر کنید.
۴- به تحقق یافتن هدفتان باور داشته باشید
هرچقدر عمیقتر به تحقق یک هدف باور داشته باشید، احتمال بیشتری برای محقق شدن آن وجود دارد. این نوع تمرین ذهنی، باعث مثبتاندیشی شما میشود و شما را به سمت دستیابی به موفقیت سوق میدهد. من معتقدم که شما به شکل طبیعی برای آنچه که تجسم میکنید، تلاش خواهید کرد.
5- به ذهن خود نظم ببخشید و با برنامه حرکت کنید
زمانی که در کار خود با چالش مواجه میشوید، شاید احساس کنید که کنترل احساسات و افکار خود را از دست دادهاید. برای اینکه خوشبین باقی بمانید، ذهن خود را نظم ببخشید تا از افکار بدبینانه خالی شود و از لغزش در سراشیبیِ سؤالِ «چه میشود؟» نجات پیدا کنید.
6- مدیریت اضطراب
اضطراب در واقع ترس از آینده است. به خودتان یادآوری کنید که «اگر .... شود چه؟» در حال حاضر رخ نداده است. این تنها یک تئوری است. پس بر آنچه که در حال حاضر میتوانید کنترل کنید، تمرکز کنید.
7- تمرکز کردن روی راه حل
هر فکر دانهای است که شما برای برنامهریزی نوع نگرش و در نتیجه نوع رفتارتان، آن را میکارید. برای اینکه نگرش خوبی داشته باشید، یاد بگیرید که ذهنتان را بر راهحلها متمرکز کنید نه بر مشکلات.
8- با انرژی و خوشحال باشید
باید با انرژی و خوشحال باشید، بشتر بخندید و از کارتان لذت ببرید. مشتاق موفقیت باشید و اشتیاق خود را نشان بدهید. به این ترتیب یک شوق طبیعی در رفتار شما نمایان خواهد شد و به نظر خواهد آمد که نمیتوانید برای دست به کار شدن و تبدیل اشتیاقتان به عمل صبر کنید. این شوق نمایندهی تمام احساسات شماست.
9- متعهد باشید
زمانی که ۱۰۰ درصد متعهد به کارتان باشید، به عنوان موتور محرکهی شما برای رسیدن به اهدافتان عمل میکند. تعهد کامل، شک و تردید را از بین میبرد.
10- معنویات ذهنتان را تقویت کنید
به دنبال معنای عمیقتری باشید. انگیزه های معنوی نه تنها روح شما را پرورش میدهد، بلکه اگر بتوانید بین آنها با اهداف کاری خود ارتباط برقرار کنید، به این احساس خواهید رسید که با کارتان اهدافی که برای زندگی دارید، محقق خواهد شد.
شغل شما جایی است که بتوانید در یک مقیاس بزرگ بر دیگران تأثیر مثبت بگذارید. این نوع تفکر به هدفی که برایش کار میکنید، معنا میبخشد و شما را قادر خواهد کرد که ببینید چگونه هدفتان به زندگی دیگران کمک میکند. این موضوع به شما قدرت بیشتری برای انجام کارتان میدهد.
11- کمی بیخیال باشید
هنگامی که در تلاش برای دستیابی به موفقیت هستید، به دنبال جنبههای مفرح و لذتبخش زندگی نیز باشید. این باعث میشود که استرستان کاهش پیدا کند. هرچقدر کمتر استرس داشته باشید، انرژی مثبت بیشتری خواهید داشت که باعث تلاش سختتر شما خواهد شد.
بیخیال بودن مهارت بزرگی است که باعث میشود محیط کاری اطرافتان شادتر شود و به شخصیت شما کاریزما میبخشد (جذابیت شخصیتی) و در کسانی که با شما یا برای شما کار میکنند، اعتماد و علاقه بهوجود میآورد.
12- فعالیت بدنی خود را بیشتر کنید
یکی از سریعترین راهها برای تغییر نگرش منفی، تغییر در وضعیت جسمی است. اگر استرس دارید، فعالیت بدنی خیلی سریع در شما آرامش ایجاد میکند. این کار کمک میکند تا فکرهای منفی را از سر خود بیرون کنید و انرژی خود را برای دیدن افکار مثبت جمع کنید.
ورزش (یا هر نوع فعالیت بدنی) شما را به سمت یک وضعیت متعادل ذهنی سوق میدهد که به شما اجازه میدهد تا مثبتاندیشی خود را افزایش دهید. حرکت به صورت طبیعی باعث آزاد شدن استرس میشود که برای تعادل ذهنی و تداوم انگیزه بسیار ایدهآل است. اگر نمیتوانید در یک روز پر از استرس به باشگاه بروید، حداقل یک پیادهروی کوتاه (مثلا ۱۵ دقیقه) انجام بدهید.
13- افکار و احساساتتان را کنترل کنید
بر خودتان مسلط شوید: برای موفق شدن باید بر دو چیز تسلط داشته باشید. افکار و احساساتتان. اگر به طور ذاتی بدبین هستید، تصمیم بگیرید که آگاهانه مسئولیت انتخاب نگرش خود را بر عهده بگیرید. مثبتاندیشی را در اخلاق و تعاملتان با دیگران در پیش بگیرید. زمانیکه بتوانید بر دنیای درونی خود تسلط پیدا کنید، بر دنیای بیرونی خود نیز میتوانید تسلط پیدا کنید.
اثرات شگفتانگیز مثبت اندیشی
اثرات شگفت انگیز مثبت اندیشی
مثبت بودن قدرت تمرکز شما را بالا میبرد
مثبت اندیشی باعث میشود حواستان به حواشی، منفی بافیها و پیشآمدهای جزئی که باب میلتان نیستند پرت نشود و در نتیجه تمامی تمرکزتان رو مسیر اصلیتان قرار میگیرد
نگرش مثبت باعث تقویت اعتماد به نفستان میشود
مثبت بودن نقاط ضعف و چیزهایی که باعث آزارتان میشود را برایتان کمرنگ کرده و در نتیجه باعث بالا بردن اعتماد به نفس شما میشود.
مثبت اندیشی، فرصتهای زندگیات را نمایان میسازد
تا زمانی که درحال غر زدن و گله کردن از زمین و زمان و خلاصه منفیبافی باشی، نمیتوانی فرصتهای زندگیات را که راه رسیدن به موفقیت هستند را ببینی و قابلیت تشخیص آنها را نداری.
با مثبت اندیشی به خود باوری میرسید
مثبت اندیشی استعدادها و تواناییهایتان را برای شما آشکار میسازد و باعث میشود به خود اعتماد داشته و به خودباوری برسید.
نگرش مثبت نقطه تحمل را بالا میبرد
مثبت فکر کردن مانند یک محرک برای کارایی و قدرت شماست. اگر مثبت اندیش باشید کارها برایتان آسان تر و قابل حلتر میشود.
مثبت اندیشی باعث جلب اعتماد دیگران میشود
در قسمت بالا به تاثیر مثبت اندیشی در کشف تواناییها و در نتیجه خودباوری و بالا رفتن اعتماد به نفس اشاره شد. زمانی که شما به خودباوری برسید و اعتماد به نفس داشته باشید، دیگران نیز راحتتر میتوانند به شما اعتماد کنند و مسئلیت های بزرگتری به شما بسپارند. در نتیجه میتواند باعث ارتقا جایگاه شما در کار و یا خانواده و ...شود.
کلید طلایی خوشبختی در همه زمینهها:
"نفوس بد نزن"، "بد به دلت راه نده"، "لفظ بد نیا"، "منفی نباش"، "هر چی فکر کنی همون میشه"، "مثبت فکر کن"، "مثبت باش"
و از عبارات مثبتی چون: "من میتوانم"، "من قادر هستم"، "چنین چیزی ممکن است و از عهده انجام آن بر می آیم"، "چقدر این کار برایم لذتبخش است" و... استفاده کنید و همواره شادی، قدرت و موفقیت را در وجود خود زنده نگه دارید.
منبع : بیتوته
به ماههاي سرد سال رسيدهايم، به زماني که تعداد زيادي از افراد دچار بيحوصلگي و افسردگي فصلي ميشوند و ديگر خودشان را نميشناسند.
مطب روانشناسها و روانپزشکها پر ميشود از بيماران بيحالي که از زندگيشان شکايت دارند و علاقهاي به انجام دادن کارهايشان ندارند. به جاي آنکه ابتدا دست به کار نوشتن قرصهاي متعدد شويد، اين 10 کاري که ميتوان براي درمان افسردگي انجام داد، بخوانيد. چه بسا بتوانيد بدون درمان دارويي به بيماران خود کمک کنيد.
1. برنامه ثابت بچينيد: زماني که فردي به شما مراجعه ميکند و از غم و ناراحتي مينالد، پيش از آنکه دست به نوشتن نسخه بزنيد، حواستان باشد که او نياز به برنامهاي ثابت براي زندگياش دارد. دکتر ايان کوک که روانپزشکي در موسسه تحقيقاتي افسردگي در دانشگاه يوسيالاي است درباره اين موقعيت ميگويد:« ابتدا برنامهاش را از نظر ميگذرانم چون بعضيوقتها فقط کافيست برنامهاي ثابت براي زندگي افراد بچيني و از افسردگي نجاتشان دهي.» در اين مواقع موثرترين عنصر زمان است که بايد بدون فکر و خيال بگذرد. به همين خاطر برنامهاي که بتواند به صورت مقطعي به زندگي بيمار نظم دارد و کاري کند که روزهايش يکي پس از ديگري سپري شوند، در مدت زماني مشخص به او کمک ميکند تا دوباره روي پا شود.
2. تعيين هدف: وقتي که بيمار افسردهاي به شما مراجعه ميکند، بيشترين تصوري که دارد؛ ناتواني در رسيدن به خواستهها و اهدافش است. حسي که باعث ميشود احساس بد بيشتري داشته باشد. براي گذر از اين موقعيت به او کمک کنيد تا هدفهاي کوتاهمدت و روزانهاي براي خود تعيين کند و خودش را با آنها بشناسد. دکتر کوک ميگويد:« ما از مراجعان ميخواهيم تا در آغاز قدمهاي خيلي کوچکي بردارند. هدفهاي کوچکي که مطمئن هستند در آنها به موفقيت ميرسند. مثلا به آنها ميگوييم تا ظرفهاي کثيف خانهشان را به صورت روزانه بشويند.» همانطور که به او کمک ميکنيم هدفهاي کوچکي داشته باشد، او را به سمت هدفهاي مهمتر و بزرگتر سوق ميدهيم.
3. ورزش کردن: اجازه بدهيد اندورفين کار خودش را انجام دهد. ممکن است سود بلندمدتي نيز عايد بيمار شما شود. دکتر کوک ميگويد:« هيچوقت فراموش نکنيد که ورزش روزانه مغز را تقويت ميکند، تا نگاهي مثبتانديش به اتفاقها و وقايع داشته باشد.» اما در آن لحظه مراقب باشيد که بيماران شما ممکن است به صورتي ديوانهوار به ورزش بپردازند و فکر ميکنند بايد تبديل به قهرمان دوي ماراتن شوند. به آنها يادآوري کنيد که همان ساعتهاي کوتاه پيادهروي در طول هفته براي آنها مفيد است.
4. سالم بخوريد: يکي از دلايل ثابتي که باعث ميشود تا افراد نسبت به بيماري خود آگاه شوند، غذاخوردن عصبي و اضافهوزن ناشي از آن است. شما ميدانيد که هيچ رژيم غذايي معجزهآسايي براي درمان افسردگي وجود ندارد، اما بيمار شما چنين علمي ندارد. خوب است اگر او را تشويق کنيد تا مراقب غذا خوردنش باشد و جلوي غذاخوردن عصبي را بگيرد. يادتان باشد که طبق تازهترين تحقيقات، شواهدي وجود دارد که غذاهاي با امگا 3 فراوان، شبيه به ماهي سالمون (ماهي آزاد) يا تون، و غذاهايي با اسيد فوليک، شبيه به اسفناج يا آووکادو، به کاهش افسردگي کمک ميکنند.
5. خواب کافي: خواب کم يکي از چرخههاي معيوب در افسردگي است، و سئوالي که شما بايد در همان ابتدا از بيمار بپرسيد. کم شدن فرصت خواب باعث ميشود تا بيمار دچار افسردگي بيشتري شود. از بيمار بخواهيد تا داستان يک روز زندگياش را براي شما تعريف کند. در همان مرحله اول به او پيشنهاد بدهيد تا تغييري در سبکزندگي روزمرهاش ايجاد کند. در ساعت معيني به رختخواب برود و در ساعت معيني از رختخواب بيرون بيايد. از او بخواهيد در طول روز چرت نزند. به او بگوييد؛ تمام عواملي که ذهنش را مغشوش ميکنند، از رختخوابش بيرون بياورد. نه کامپيوتر آنجا باشد، نه تلويزيون و نه تلفن همراه.
6. مسئوليتگريزي: زماني که يک بيمار به شما مراجعه ميکند، ممکن است به سادگي براي شما توضيح دهد؛ ميخواهم مسئوليتهايم را در خانه و در محيطکار کم کنم. اين تصميم معمولا از سوي خانواده و دوستان و آشنايان فرد تقويت ميشود که ما پزشکان اسمش را دوستي خاله خرسه ميگذاريم. مراقبت باشيد که آنها دست به چنين کاري نزنند. باقي ماندن در فعاليتهاي ثابت و مسئوليتهاي روزانه ميتواند شبيه به طبيعيترين درمان افسردگي عمل کند. اين فعاليتهاي ثابت به افراد کمک ميکند تا احساس خوشايندي از به انجام رساندن کارهايشان داشته باشند.
7. مقابله با افکار منفي: بخش مهمي از مقابله با افسردگي در مغز اتفاق ميافتد و مبارزه جانانهاي که ميان افکار منفي با ذهن در جريان است. بهتر است راهي پيدا کنيد تا به چرخه اصلي ذهن بيمار نزديک شويد، و آن چرخدندهها را دستکاري کنيد. با اضافه کردن منطق به تفکر بيمار ميتوانيد از راه درمان طبيعي وارد شويد. به او کمک کنيد تا تمرين ذهن مثبت را انجام دهد. مغز او نياز دارد تا هرچه سريعتر راه نجاتي براي خودش پيدا کند. شما نيز به او کمک کنيد.
8. بيماران بينسخه: يکي از خطرهايي که بيماران شما را تهديد ميکند و کمتر به آن توجه ميشود، استفاده از داروها بدون تجويز پزشک است. بهتر است از همان ابتدا وضعيت خود و بيمارتان را مشخص کنيد، و به صورتي صريح از او در اين باره بپرسيد. دکتر کوک ميگويد:« از او بپرسيد چه غذاهايي ميخورد و چه داروهايي مصرف ميکند و جلوي دردسرهاي آيندهتان را بگيريد.»
9. کارهاي تازه: مغز شما به عنوان پزشک بايد سرشار از ايدههاي تازه براي گذران زمان باشد. کسي که به سراغ شما ميآيد، گاهي اوقات انگيزهاي براي رفتن به موزه ندارد، انگيزهاي براي رفتن به سينما ندارد و هيچ گزينهاي به ذهنش نميرسد تا فعاليت تازهاي انجام دهد. وظيفه شماست که راهکارهاي تازهاي به او نشان دهيد و براي مثال به او پيشنهاد کنيد تا کتابش را بردارد و به پارک برود و روي نيمکت پارک شروع به خواندن کتاب کند. به او پيشنهاد بدهيد کلاس زبان برود. اگر بيمار شما نسبت به اين کار واکنش منفي نشان داد، به صورتي صادقانه با او برخورد کنيد و دليل اصلي را به او بگوييد. دکتر کوک ميگويد:« وقتي که ما خودمان را مجبور ميکنيم تا کارهاي متفاوت انجام دهيم، در مغز ما فعل و انفعالات شيميايي اتفاق ميافتد. وقتي وضعيت هميشگي را تغيير ميدهي، سطح دوپامين موجود در مغز تغيير ميکند که منجر به احساس لذت و آموزش توامان ميشود.»
10. شاد باشيد: فراموش نکنيد کسي که به سراغ شما ميآيد از افسردگي رنج ميبرد و شاد بودن را فراموش کرده است. به نظر او هيچچيز در دنيا ارزش خوشآمدن ندارد. به او کمک کنيد تا احساس سرزندگياش را با استفاده از فعاليتهاي مفرح به دست آورد. در اين موقعيت مجبور نيستيد از کارهاي خوشايندي که به خودتان احساس خوبي ميدهد، استفاده کنيد. همين اندازه که به او بگوييد به کارهايي بپردازد که پيش از اين ميپرداخته و از آنها لذت ميبرده است، کفايت ميکند.
منبع: بیتوته