تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
روانشناسی علمی و کاربردی
روانشناسی علمی و کاربردی
روانشناسی برای همه

یكی از بحث‌های داغی كه این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذكر می‌شود...
در حالی که از دیدگاه
روان‌شناسی ، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دكتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.

 

سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است كه برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است كه روان‌پزشكان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل كفایت می‌كنند و معتقدند فقط كافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشكان و اصولا مكاتب روان‌شناختی بر این است كه فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد كه نه تنها نسبت به خود شناخت كافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلكه نسبت به فردی كه در نظر دارد با او ازدواج كند نیز شناخت كافی به‌دست آورد.


سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده،
همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسكن و حداقل نیازهای خانواده را تامین كند.

 

سوال: خصوصیاتی كه ذكر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟
بستگی به فرد دارد. یك فرد ممكن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یكجا و كامل پیدا كند. در حالی كه فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شكل است. یك دختر جوان ممكن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد كامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یك رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی كه با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلكه به جامعه هم كشیده می‌شود. جامعه‌ای كه نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاك اولیه و اصلی برای تشكیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.

البته به این نكته هم باید اشاره كنم كه خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینكه افراد فكر كنند ابتدا باید همه امكانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی كنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج كنند را تایید نمی‌كنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج كند كه این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد كه بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممكن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نكنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موكول شود.

 

سوال: آیا جوانان كشور ما این قابلیت را دارند كه در سنین ذكر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممكن است برای تعداد كمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اكثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد كم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلكرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی كه ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم كرده‌اند.

 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع كوچك و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یك حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاكید بر انجام
مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است كه ما ببینیم دو نفری كه می‌خواهند ازدواج كنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

 

سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم كه زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟
این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌ های لازم،
شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یك قانون عام مورد تایید نیست.


سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و كمتر در مورد
فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج كردن به مفهوم این نیست كه بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشكل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی كه با حداقل سنینی كه صحبت كردیم ازدواج می‌كنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله كنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است كه زندگی مشترك برای یك زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال كه یك دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی كه مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یك مرد 30 ساله و یك زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی كه در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه كسب كنند و بعد صاحب فرزند شوند.

منبع : بیوته

 

 

ارسال در تاريخ چهارشنبه 28 آذر 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : مشاوره ازدواج ، روانشناس بالینی ، روانی درمانی,

اثرات ازدواج ناموفق و یک راه حل موثر
ازدواج ناموفق موجب تخریب و صدمه زدن به برخی از احساسات هر دو طرف می شود ولی همانطور که می دانید هیچ عاملی نمی تواند شما را از داشتن یک زندگی خوب باز دارد پس باید راههای را طی کنید تا به آرامش برسید.

 

برای حل مشکل ازدواج ناموفق چه کنیم
یک
ازدواج ناموفق می تواند قلبتان را بشکند. آیا بهتر است یک رابطه سخت که ممکن است موجب به خطر انداختن سلامتی تان شود را ترک کنید یا برای اصلاح آن تلاش کنید؟
افراد متاهل معمولاً از افراد مجرد سالم تر هستند. این را تحقیقات نشان می دهد. اما آنهایی که در روابط پر از ناراحتی و مشکل هستند ممکن است از همه ناسالم تر باشند. در تحقیقی که در ژورنال سلامت و رفتار اجتماعی در امریکا به چاپ رسید، مشخص شده است که ازدواج هایی که پر از مشکل و انتقاد هستند، خطر بروز بیماری قلبی را بالا می برند.
محققان از اطلاعات 1198 زوج استفاده کردند و عوامل خطرزای شناخته شده برای

حملات قلبی و سکته

 

و سابقه بیماری قلبی را با کیفیت روابط این زوج ها مقایسه کردند. اگر مجرد هستید و تصور می کنید یافته های این تحقیق به درد شما نمی خورد، احتمالاً اشتباه می کنید. بااینکه این تحقیق فقط روی زوج هایی که ازدواج کرده بودند بررسی کرده است اما تحقیقات جدید دیگر نشان می دهند که دوران نامزدی هم می تواند موجب بهبود سلامتی شود .

 

اثرات ازدواج ناموفق و راه حل شکست در ازدواج
گرچه تاثیرات هر دو وضعیت ممکن است بعد از ماه عسل و رفتن زیر یک سقف از بین برود. چیزی که همه تحقیقات نشان می دهد این است که روابط، در هر شکلی که باشد، برای اینکه بتواند سلامت شما را بهبود بخشد، باید رابطه ای موفق و شاد باشد.
این تحقیق که روی زوج های متاهل انجام گرفت مشخص کرد که کسانیکه در روابط استرس زا هستند (و با معیارهای کیفیت مربوط به نزدیکی، رضایت احساسی، میزان زمانی که در طرف با هم می گذرانند و اینکه چند وقت یکبار می توانند درمورد نگرانی های خود با هم حرف بزنند، مشخص می شود) بیشتر در معرض ابتلا به بیماری قلبی قرار دارند - مخصوصاً درمورد زنان و آنها که سن شان بالاتر است.
استرس نه تنها فشارخون را بالا می برد بلکه به اندازه کافی هورمون هایتان را بر هم می ریزد که ایمنی بدنتان کاهش یافته، دچار
افسردگی شده و چاقتان کند. پس چه باید کرد؟ آیا باید رابطه ای که باعث ناراحتی مان می شود را ترک کنیم یا برای درست کردن آن بیشتر تلاش کنیم؟

 

راه حل ازدواج ناموفق
بعضی روابط بیشتر از آن خراب هستند که بتوان درستشان کرد. اما آدمها معمولاً نمی دانند که چقدر می توانند بر سلامت طرف مقابلشان اثر بگذارند. کریستین پرولکس، مولف یک تحقیق بر روی روابط طولانی مدت که در ژورنال
روانشناسی خانواده به چاپ رسیده، دریافته است که کسانیکه در روابط و ازدواج های موفق هستند، با بالا رفتن سن بسیار بیشتر از افراد مجرد و طلاق گرفته یا بیوه ،احساس سلامتی می کنند.


او می گوید زوج ها باید بدانند که رفتارشان با طرف مقابل تا حد بسیار بالایی بر سلامت خودشان و آنها اثر دارد. اگر می خواهید کاری کنید که وقتی سنتان بالاتر رفت، سلامت باشید، باید به همان اندازه ای که در باشگاه ورزشی تلاش می کنید برای بهتر کردن رابطه تان بکوشید.


یکی از بهترین نکات در این زمینه این است که با همدیگر مهربان باشید، از دشمنی و اهانت کردن به همدیگر دوری کرده و از همه اینها مهمتر نقاط مثبت همسرتان را ببینید. بدجنس نباشید. این اصلاً کار خوبی نیست و ممکن است نه تنها به مرگ رابطه تان بلکه به خطر افتادن سلامتی هر دو شما منجر شود.

منبع : نمناک

 

ارسال در تاريخ پنجشنبه 6 دی 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : مشاوره ازدواج , روانشناس بالینی , ازدواج موفق,

نکات طلایی که قبل از ازدواج باید بدانید!

اگر تا 23 سالگی برای ازدواج صبر کنید، احتمال اینکه طلاق بگیرید بسیار کمتر می‌شود

اتفاقا برخلاف داستان‌های قدیمی، رابطه‌ها به سادگی ایجاد نمی‌شوند و ساختن آن‌ها زمان می‌خواهد. بنابراین ما نکات بسیار خوبی را بر اساس پژوهش‌های انجام شده در حوزه علوم اجتماعی جمع‌آوری کرده‌ایم

23سالگی

اگر تا 23 سالگی برای ازدواج صبر کنید، احتمال اینکه طلاق بگیرید بسیار کمتر می‌شود. مطالعه انجام شده در سال 2014 در دانشگاه پنسیلوانیا نشان داد که آن دسته از آمریکایی‌هایی که از سن 18 سالگی زندگی با شریک زندگی‌شان را شروع می‌کنند، با احتمال 60 درصدی طلاق مواجه هستند. از سوی دیگر، افرادی که تا سن 23 سالگی برای شروع زندگی مشترک خود منتظر می‌مانند، با احتمال طلاق 30 درصدی مواجه خواهند شد

فاز عشق تنها یک سال باقی می‌ماند

بر اساس گفته گری لواندوفسکی، روانشناس دانشگاه مانموث، فاز ماه عسل که در آن عشق، احساسات و نگاه مثبت به شریک زندگی‌تان در بیشترین حد خود است، زیاد دوام نمی‌آورد

بالاخره به این نتیجه می‌رسید که شبیه نیستید!

به محض اینکه زندگی‌تان را آغاز می‌کنید، پی می‌برید که اولویت‌ها و آستانه‌ی تحمل مشابهی – مثلا نسبت به شدت شلختگی یا نظافت – ندارید

هیجان برای اخبار خوب

اگر هنگام شنیدن اخبار خوب از سوی شریک زندگی‌تان هیجان زده شوید، رابطه بهتری را تجربه خواهید کرد. نتایج چندین مطالعه نشان می‌دهد که زوج‌هایی که اخبار خوب زندگی یکدیگر را جشن می‌گیرند (برخلاف برخی که آن را نادیده گرفته و یا به سادگی از کنار آن رد می‌شوند) از کیفیت بهتری در رابطه‌شان برخوردار می‌شوند

شادترین ازدواج‌ ها بین دوستان نزدیک رخ می‌دهد

پژوهش انجام شده توسط دفتر ملی اقتصاد در سال 2014 نشان می‌دهد که دوستی می‌تواند رابطه عالی بین ازدواج و رضایت از زندگی را بیان کند

اختلاف سنی

هرچه سن دو طرف یک رابطه به هم نزدیک‌تر باشد، احتمال طلاق در بین آن‌ها کمتر می‌شود. مطالعه انجام شده در دانشگاه اِموری نشان می‌دهد که احتمال طلاق در زوج‌های با فاصله سنی 5 سال 18 درصد بیشتر از موارد دیگر است. این احتمال در زوج‌های با اختلاف سنی 10 سال 39 درصد بیشتر است

رنجش در زوج‌هایی که همکاری نمی‌کنند

بیش از 60 درصد آمریکایی‌ها می‌گویند که کمک کردن در انجام كارهاى‌ عادى‌ و روزمره‌ زندگی نقش مهمی در داشتن یک ازدواج موفق دارد. اگر هر شخص کاری را که در انجام آن تبحر دارد را انجام دهد، ازدواج شکل بهتری به خود می‌گیرد.

منبع : بیوته

 

ارسال در تاريخ جمعه 7 دی 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : مشاوره ازدواج , روانشناس بالینی , روانی درمانی , ازدواج موفق,

بیان سوالات جنسی قبل ازدواج خیلی مهم است شما باید بدانید که طرف مقابلتان چه تمایلاتی دارد و بهتر است در جلسه آخر خواستگاری آن ها را مطرح کنید.

 

سوالات جنسی که باید قبل از ازدواج پرسید

مسائل جنسی از خصوصی ترین مسائل فرد در زندگی است که بسیاری از زنان و مردان از بازگو کردن آن بشدت امتناع می ورزند و صحبت در این زمینه را بی حیایی و قباحت می دانند. بسیاری از ما صحبت درباره مسائل جنسی را به بعد از آشنایی و ازدواج موکول می کنیم و از مطرح کردن آن در جلسه خواستگاری شرم داریم اما باید بدانید دانستن یک سری نکات ازمسائل جنسی همسر آینده بخش مهم شناخت فرد مقابل است پس بهتر است طبق آنچه در این بخش از نمناک گفته شده است در جلسات خواستگاری و صحبتهای خصوصی دختر و پسر یک سری سوالات جنسی پرسیده شود

 

سوالات جنسی خواستگاری چیستند و چه زمانی باید مطرح کرد؟

زمان پرسیدن سوالات جنسی از خواستگار

 

هنگامی که دختر و پسر جوان از یکدیگر شناخت کافی به دست آوردند و رضایت خود را برای ازدواج اعلام نمودند باید درباره مسائل جنسی با رعایت حرمت خود و همسر آینده مان سوالاتی را مطرح کنیم که در واقع مطرح کردن این سوالات با جلسه نهایی خواستگاری تطابق می یابد. برای بسیاری از ما صحبت درباره مسائل جنسی با شریک زدگیمان قبل از ازدواج و در جلسه خواستگاری بسیار سخت است و جزو حرف های ممنوعه و تابوی اجتماعی است .

اگر چه قصد ازدواجمان قطعی است اما باید سوالات جنسی را صریحا نپرسید و با اشاره ای کوتاه طرف مقابلتان را متوجه کنید که تمایل دارید در این زمینه هم، صحبتی داشته باشید زیرا هنوز شما در معرض محک و سنجش از سوی فرد مقابلتان هستید و ممکن است با مطرح کردن این مسائل طرز فکر او نسبت به شما عوض شود و گمان کند که شما اهل ارتباطات نادرست هستید که براحتی توانستید این مسائل را مطرح کنید.

هنگام پرسش این سوالات باید به مسائلی مانند پذیرش یا عدم پذیرش، نحوه مواجه شدن با سوالات، چگونگی پاسخگویی به پرسش ها، علائم غیرکلامی قابل مشاهده هنگام پاسخگویی (شرم و حیا، سر به پایین انداختن، سرخ شدن، نگاه های تیز، خیره و...) توجه کنید زیرا واکنش فرد مقابل بسیار مهم است و شما را متوجه بسیاری از مواردی که نمی دانستید ، می کند.

 

سوالات جنسی را در کدام جلسه از خواستگاری بپرسیم؟

همه ما فکر می کنیم که زمان پرسیدن سوالات جنسی باید بعد از ازدواج باشد اما علم مشاوره می گوید بهترین زمان پرسیدن سوالات جنسی از همسر آینده جلسه نهایی خواستگاری است.درست است که عرف اجتماع ما صحبت درباره مسائل جنسی را در جلسه خواستگاری نهی می کند اما آیا بعد از ازدواج صحبت درباره این مسائل دیر نیست و اینکه اگر طرفین درباره مسائل جنسی بعد از ازدواج توافق نداشتند باید چه کنند؟

صحبت نکردن درباره مسائل جنسی به علت عرف جامعه و خجالت کشیدن در جلسه خواستگاری آسیبهای زیادی بر پیکر خانواده و بخصوص زن و شوهرهای جوان وارد می کند به طوری که در برخی از زندگی ها زوجین فرار را بر قرار ترجیح می دهند پس بهتر است درباره این مسائل در جلسه آخر خواستگاری صحبت کنیم و برای پیشگیری از مشکلات بعد از ازدواج با رعایت نکات اخلاقی و اجتماعی پرسش های را از طرف مقابلمان بپرسیم .

 

کدام سوالات جنسی را از خواستگار بپرسیم؟

برای مطرح کردن سوالت جنسی از طرف مقابلتان باید نکاتی را رعایت کنید . که این نکات عبارتند از :

   سوالات جنسی خود را محترمانه و با الفاظ غیرمحرک بپرسید.

   سوالاتی کلی را مطرح کنید که نگرش ها و جهتگیری های فرد را مشخص کند.

   از وارد شدن به جزئیات مسائل جنسی چپرهیز کنید.

   به رفتار فرد مقابل هنگام پاسخ به این مسائل توجه داشته باشید.

در صورتی که طرف مقابلتان به بازگو کردن جزئیات رفتار جنسی پرداخت، به داشتن وسواس جنسی یا برخی از ویژگی های نامطلوب اخلاقی در او شک کنید.

 

نمونه ای از سوالات جنسی در جلسه خواستگاری

1. آیا با مشکلات جنسی و انحرافات جنسی آشنا هستید؟

2. سلیقه و انتظارات جنسی شما چگونه است؟

3. با نیازهای جسمی، جنسی و روحی و روانی خود در دوران مجردی چه می کردید؟

4. دیدگاهتان درباره مسأله رابطه جنسی چیست؟

5. اطلاعاتتان در زمینه مسائل جنسی چگونه است؟

6. اطلاعات جنسی را از چه منبعی دریافت کرده اید؟

7. در رابطه جنسی نقش اصلی زن/ مرد چیست؟

8. آیا انتظارات زن و مرد از رابطه جنسی متفاوت است؟ چرا؟

9. در مورد جذابیت های جسمانی ـ جنسی همسر آینده تان چه نظری دارید؟

10. آیا روش های محبت کردن و عشق ورزیدن را بلدید؟

11. آیا از لحاظ جنسی، فردی سالم هستید؟

12. مسائل جنسی در زندگی زناشویی چه جایگاهی دارد؟

13. به رابطه جنسی در زندگی چه قدر بها می دهید؟

14. وجود فرزند در زندگی برای شما ضرورت دارد؟

15. زمان فرزنددار شدن چه وقت باشد؟

16. آیا بلافاصله بعد از ازدواج دوست دارید فرزنددار شوید، چرا؟

17. آیا حاضرید برای اطلاع از روش های جلوگیری از بارداری به متخصص مراجعه کنید؟

منبع : نمناک

 

 

 

 

ارسال در تاريخ چهارشنبه 12 دی 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : مشاوره ازدواج , روان درمانی , مسائل زناشویی , روانشناسی بالینی,

یکی از مشکلات ازدواج جوانان مخالفت خانواده ها می باشد که گاهی این مخالفت ها بدون دلیل و منطق است و جوانان باید با روش هایی با مخالفت والدین کنار بیایند و این مشکل را برطرف کنند.

 


کنار آمدن با مخالفت خانواده در ازدواج و راه حل های این مورد

 

همیشه یکی از دغدغه های جوانان هنگام ازدواج مخالفت خانواده ها با ازدواج آنهاست. ازدواج امر مهمی است که باید با دقت صورت گیرد ، گاهی این مخالفت ها نشان دهنده اشتباه بودن انتخاب هاست اما اگر شما همسری متناسب با خواسته های خودتان پیدا کرده باشید، به این نتیجه برسید که با این فرد خاص در بیشتر موارد همراه و همدل هستید، در کنارش احساس آرامش می کنید، تفاوت های آشکاری ندارید و او هیچ مشکل و مسأله خاص و و نامتعارفی ندارد مخالفت خانواده با ازدواج یک آسیب اجتماعی است. در این بخش از نمناک به شما می گوییم چگونه با مخالفت خانواده در ازدواج کنار آییم.

 



علت مخالفت خانواده با ازدواج و روش کنار آمدن با مخالفت آنها

ازدواج و پیوند زناشویی از پسندیده ترین امور است و انجام آن بسیار توصیه شده است. در بعضی موارد ممکن است خانواده ها با ازدواج شما مخالفت کنند به این دلیل که خودشان را کاملا تصمیم گیرنده می دانند که این تفکر بسیار سنتی است و در زمان قدیم رواج بیشتری داشته است اما امروزه جوانان انتخاب همسر را حق خود می دانند و می گویند این زندگی ماست پس خودمان باید تصمیم بگیریم و اگر خانواده با این انتخاب مخالف باشند بحث و جدل و شاید هم دعوا و درگیری پیش آید.

هنگامی که خانواده ها با ازدواج فرزندشان مخالفند اما فرزندشان بر تصمیمش پا برجاست ، پدر و مادر احساس کنار گذاشته شدن می کنند ومی پندارند فرزندشان به آنها اهمیت چندانی نمی دهد و از طرف دیگر هم نگران فرزندشان هستند، این نگرانی منجر به رفتارهایی می شود که بچه ها را از پدر و مادر دور می کند و در واقع والدین به جای حل مسئله در احساسی گیر می کنند که سراسر عشق و علاقه است اما متاسفانه نتایج مثبتی برایشان ندارد.

 

 


دلایل مخالفت خانواده ها با ازدواج چیست؟

وقتی شما انتخاب درستی انجام داده اید اما والدینتان با انتخاب شما موافق نیستند، این اتفاق مسأله ساده ای نیست و تحمل آن بسیار سخت است چون هم در کنار فرد مورد نظرتان واقعاً خوشحال هستید با این حال همیشه چیزی روی قلبتان سنگینی می کند.

بجز زخم زبان ها یا نگاه های تند و تیز یکی از اعضای خانواده و طعنه و بی توجهی او هیچ چیز در رابطه شما به خودی خود مشکل و مسأله نیست. مخالفت خانواده ها با ازدواج فرزندان از باوری اشتباه و یک ضعف فرهنگی و فکری نشات می گیرد . این والدین فکر می کنند حق نظر دادن بر زندگی فرزندشان را دارند ونیز حق دارند برای او تعیین تکلیف کنند.

مخالفت خانواده با ازدواج یک آسیب اجتماعی است چرا که تبعاتی فراتر از محیط خانواده دارد و طرز فکری است که در موقعیت های مختلف و به شکل های گوناگون بروز پیدا می کند. اگر همسرتان با خواسته های تان مطابق است و با او مشکلی ندارید و در بیشتر موارد همراه و همدل هستید، مخالفت خانواده یک آسیب اجتماعی است.

 


وقتی خانواده با ازدواج مخالفند چه باید کرد؟

 

با این راهکارها می توانید با رفتارهای تهاجمی خانواده مقابله کنید و رابطه خود را حفظ کنید این راهکارها عبارتند از :

 

1.همه چیز را شخصی نکنید شاید مخالفت خانواده همسرتان با ازدواج شما ، اصلاً شخص شما نباشید و به علت وابستگی عمیقی به فرزندشان باشد. در خانواده های ایرانی وابستگی به فرزندان و احساس مالکیت رایج است . در این شرایط شاید شما فکر کنید مقصر همسرتان است اما آیا همسرتان می تواند مسئولیت فرد بالغ دیگری را به عهده بگیرد؟ اگر یکی از اعضای خانواده همسرتان با شما مخالف است و رفتار بدی دارد و توهین می کند همسرتان مقصر نیست.

 

2.برای مقابله با مخالفت خانواده همسر با ازدواجتان روش درست تعامل را پیدا کنید. برای اینکه کمتر مورد آزار آنها قرار بگیرید رفت و آمد زیادی با چنین افرادی نداشته باشید و اجازه ندهید آنها رابطه شما و همسرتان را کنترل کنند.

 

3.بیش از اندازه به آدم هایی که نمی خواهند دوستتان داشته باشند ، محبت نکنید مگر اینکه محبت های شما باعث شود موضع آنها تغییرکند.

 

4.تلخی ها و آزارهای گذشته را به مرور زمان و با تمرین و تلاش فراموش کنید زیرا بعداز مدتی ممکن است خانواده همسرتان از قضاوت های زودهنگام و بدرفتاری هایشان پشیمان بشوند.

اگر نمی توانید تلخی ها و آزارهای گذشته را فراموش کنید، آنها را نادیده بگیریدو اجازه ندهید لحظات حالتان به خاطر اتفاقات گذشته خراب شود.

 

5.اگر سطح و حجم توهین ها و بدرفتاری ها آنقدر زیاد بود که سکوت و صبوری،بی احترامی به خودتان محسوب می شد، رابطه تان را با خانواده همسرتان محدود کنید.

 

6.خود را از آنها دور نگه دارید اگر افسار زندگی تان دست آنها افتاده واگر در جزئیات زندگی تان مانند رابطه زناشویی دخالت می کنند ویا برای وقت و پول و نوع تربیت فرزندتان تعیین تکلیف می کنند و یا شما را مورد توهین و آزار جسمی قرار می دهند.

منبع : نمناک

 

 

ارسال در تاريخ پنجشنبه 13 دی 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره ازدواج , مسائل زناشویی,

بسیاری از جوانان نسل امروز برای تشکیل خانواده دچار تردید هستند. آنها نگران هستند که آیا با تشکیل خانواده می توانند خوشبخت شوند و یا اینکه ازدواج رهاوردی جز سختی و گرفتاری برای آنها نخواهد داشت.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل به وجود آمدن این تصور در میان جوانان تغییر شرایط ازدواج و بالا رفتن آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج باشد. اما باید خاطر نشان کرد با وجود مشکلاتی که پیش روی ازدواج جوانان است هنوز
راهکارهایی طلایی ازدواج برای رسیدن به خوشبختی در زندگی مشترک وجود دارد.

 

خودتان را بشناسید
رضایت خانواده های دختر و پسر نقش مهمی را در عاقبت بخیری و بقای یک زندگی ایفاء می کند. در واقع ازدواج رابطه میان دو خانواده است نه رابطه یک زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتی رضایت نداشته باشند به دلایلی مانند لجبازی، سنگ اندازی و .. می توانند باعث متلاشی شدن آن ازدواج گردند.
مهمترین فاکتور برای جوانی که قصد تشکیل زندگی خانوادگی رادارند این است که درک و شناخت دقیقی از خود داشته باشند. آنها باید بداند که از زندگی چه می خواهند و هدفشان از تشکیل خانواده چیست؟ فردی که با عدم
خودشناسی برای ازدواج اقدام می کند قطعاً نمی تواند درک درست و شناخت صحیحی نیز از همسر آینده اش داشته باشد لذا همین عدم ناهماهنگی منجر به لجبازی، درگیری و کشمکش و متاسفانه طلاق خواهد شد.

 

هدف از ازدواج
خیلی ازجوانان تحت تاثیر فشارهای خانواده ،
بالارفتن سن ازدواج ، بیرون آمدن از مشکلات و سرو سامان گرفتن تصمیم می گیرند که ازدواج کنند؛ اما هیچ کدام از این موارد نمی تواند هدف مناسبی برای ازدواج باشد. همانگونه که در قرآن آمده است هدف از خلقت زن و مرد آن است که زن و مرد در کنار یکدیگر به آرامش برسند، پس هدف از ازدواج باید رفع نیازهای درونی دختر و پسر و رسیدن به کمال باشد تا ازدواج در مسیر خوشبختی قرار گیرد.

 

باورهای اشتباه اطرافیان
بعضی از خانواده ها با باورهای اشتباهی که برای خود نهادینه کرده اند زندگی فرزندان خود را به سمت نابودی هدایت می کنند. این گونه از والدین ازدواج را درمان مناسبی برای سر به هوایی، کنار گذاشتن رفیق بازی، سر و سامان گرفتن و درمان اعتیاد و
بیماری های روانی می دانند و در واقع  ازدواج را درمانگاهی فرض می کنند که می تواند مشکلات بزرگی را حل کند، در حالی که چنین نیست و مشاهده شده است که ازدواج نتوانسته هیچ کدام از این مشکلات را حل نماید و خود مشکلی به مشکلات قبل افزوده است.

 

هم کفوی رمز موفقیت
دختر و پس که تصمیم به ازدواج دارند باید به اصل هم کفو بودن اهمیت دهند، هماهنگی از نظر اقتصادی ، فرهنگی، مذهبی و تحصیلاتی می تواند نقش اساسی در خوشبختی زوجین داشته باشد. به عنوان مثال انتخاب همسری با تحصیلات عالیه برای فردی که دیپلمه است می تواند در آینده مشکل ساز شود، البته در این میان استثناهایی نیز وجود دارد که نمی تواند این موارد را برای دیگران نیز تجویز کرد زیرا هر زندگی شرایط خاص خود را دارد.

 

بلوغ فکری ، عاطفی و اقتصادی
مهمترین فاکتور برای جوانی که قصد تشکیل زندگی خانوادگی رادارند این است که درک و شناخت دقیقی از خود داشته باشند. آنها باید بداند که از زندگی چه می خواهند و هدفشان از تشکیل خانواده چیست؟ فردی که با عدم خودشناسی برای ازدواج اقدام می کند قطعاً نمی تواند درک درست و شناخت صحیحی نیز از همسر آینده اش داشته باشد.
برای ساختن یک زندگی ایده آل رسیدن دختر و پسر جوان به بلوغ فکری ، اقتصادی و عاطفی ضروری است. اگر دخترو پسر نسبت به برقراری ارتباط اجتماعی و ابراز احساسات آشنایی نداشته باشند در برقراری تعامل متقابل با همسرشان به مشکل برخورد خواهند کرد  و یا اگر پسر جوانی نمی تواند دارای درآمد مستقلی باشد و باکمک و حمایت های خانواده  زندگی خود را پیش می برد به طور قطع مورد مناسبی برای یک ازدواج موفق نیست.

 

رضایت خانواده ها
رضایت خانواده های دختر و پسر نقش مهمی را در عاقبت بخیری و بقای یک زندگی ایفاء می کند. در واقع ازدواج رابطه میان دو خانواده است نه رابطه یک زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتی رضایت نداشته باشند به دلایلی مانند لجبازی، سنگ اندازی و .. می توانند باعث متلاشی شدن آن ازدواج گردند. پس عدم رضایت والدین می تواند زنگ خطری باشد زوج های جوان.

 

حرف پایانی
ازدواج سرنوشت ساز ترین مرحله زندگی هر انسانی است. امروزه با افزایش
آمار طلاق شاید بتوان نتیجه گرفت ازدواج ها بر پایه درست و منطقی ساخته نمی شوند که هر نسیم کوچکی می تواند آن را متلاشی سازد. در صورتی که اگر ازدواج بر پایه اصول اولیه ، مشورت گرفتن ، فکر و منطق ساخته شود هیچ توفانی نمی تواند آن را ویران سازد.

منبع : ابرتازه ها

 

 

 

ارسال در تاريخ جمعه 14 دی 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره ازدواج , مسائل زناشویی,

از تنهایی وحشت داشت و خوب می دانست که آرزوی پدر و مادر پیرش را تنها او می تواند برآورده سازد. ازهم سن و سالانش تقریباً تنها او مانده بود. دیگر هیچ بهانه ای نداشت، زیرا دوران سربازی اش را به اتمام رسانده بود و با درآمدی که داشت می توانست به راحتی خرج یک زندگی را بدهد. یکی از مهمترین دلایلش این بود که دلش نمی خواست اختلاف سنی اش با بچه هایش زیاد باشد. دلش می خواست مستقل شود و از طرفی از دست حرف و حدیث مردم راحت شود. به تازگی شنیده بود که اداره به متأهلها خانه یا زمین می دهد...

اینها همگی بخشی از معیارهای ناپخته اما قدرتمندی است که در جامعه امروز اصل انتخاب آگاهانه و هوشمندانه را کمرنگ کرده است. به راستی آیا می توان با قوانین از پیش تعیین شده، وارد سرنوشت و روحیات و خلقیات انسان دیگری شد؟ مگر نه این است که انسان از روحی بزرگ و نامحدود به وجود آمده است، پس چگونه می توان قوانین این روح نامحدود را با قوانین محدود و شرعی شده قیاس کرد و بر مبنای آن مهمترین و جدی ترین تصمیم زندگی را گرفت.

 

وقت ازدواج, بهانه های اشتباه برای یک انتخاب

ازدواج موضوعی نیست که بتوان برای آن قانون و فرمول تعیین کرد و همه را وادار به رعایت این قانون کرد. بر این اساس، سن ازدواج را هم شرایط روحی و آمادگی و نیاز درونی هر فرد مشخص می کند. این که بخواهیم بدون در نظر گرفتن شرایط و آمادگی روحی و روانی، ازدواج کنیم به تبع آن باید شاهد هر گونه اتفاق و رویداد ناخوشایندی هم در زندگی مان باشیم.

 

بهانه های اشتباه برای یک انتخاب

اگر به آمار طلاق و عوامل جدایی ها توجه کنیم، می بینیم که اکثر این ازدواج های بی سرانجام با ظاهری ترین شباهت ها و یا تفاهم بر مبناهای سست و در بعضی موارد، توهمی شکل گرفته است که پس از مدت زمانی کوتاه سطح شکافته و زوجین به عمق حقیقت وجودی فرد مقابل پی خواهند برد و متأسفانه در اکثر مواقع این شناخت زمانی اتفاق می افتد که تقریباً کار از کار گذشته است.

همکلاس بودن، همکار بودن، هم رشته بودن، هم زبان و هم فرهنگ بودن، هم سطح و هم مذهب بودن، تنها رضایت داشتن خانواده ها و هزاران دلیل ریز و درشتی که همگی بر پایه ای از شرطی شدگی های ذهن بنا شده است، می تواند نمونه ای از معیارهایی باشد که تنها در سطح مانده است، اما آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که هدف نهایی از ازدواج چیست و چرا انسانها ازدواج می کنند؟

قرآن می فرماید: که ما زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده ایم تا در کنار هم آرامش یابند، اما اصلاً چگونه می توان به آن آرامش دست یافت؟ این آرامش در کجای زندگی یافت می شود؟

در کنار موهبت های بی انتهای خداوند، ازدواج کردن هم یکی از این نعمتهای بی شماری است که به جرأت می توان گفت، از مهمترین و اساسی ترین و حتی سرنوشت سازترین انتخابهای انسان است.

ازدواج یعنی پیوند دو روح که در دو جسم زندگی می کنند. ژرف اندیشان، ازدواج را تجربه یگانگی و یکی شدن دو فرد دانسته اند، بهتر است بگوییم یکی شدن دو روح و زمانی این آرامش به معنای حقیقی خود می رسد، که این یگانگی با تمام وجود اتفاق افتاده باشد.

یگانگی اتفاق نمی افتد جز با انتخاب هوشیارانه و همذات پنداری. اما این هوشیاری چه زمانی رخ می دهد و چگونه می توان با درایت و تیزبینی تن به ازدواج داد؟ عده ای معتقدند تا زمانی که زیر یک سقف زندگی نکنیم، نخواهیم توانست طرف مقابل را بشناسیم و دیده شده که بسیاری از زوجها زودتر از احساس نیاز به ازدواج، ازدواج کرده اند. البته منظور از نیاز، چیزی فراسوی نیازهای مادی و جسمانی شرطی شده است.

ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است

 

کی و چه وقت ازدواج کردن، موضوعی است که افراد زیادی از جمله روانشناسان بالینی تلاش کرده اند تا در این زمینه به یک جواب روشن و قاطع درباره سن ازدواج برسند. جوابی که برای همه کاربرد داشته باشد. چیزی شبیه یک فرمول یا معادله که بی قید و شرط برای همه یکسان باشد. حال در این میلان اصلاً فرقی نمی کند که کسی میل و نیاز به ازدواج را در خود احساس می کند و یا اینکه فردی دیگر اصلاً حس نمی کند، اما به محض اینکه سنش به فرمول معادله نزدیکتر شد، تحت فشار اطرافیان، مجبور است که تن به ازدواج بدهد و یا آنقدر ذهنش در دامهای شرطی شده گیر کرده است که در خیالات خود دچار خودفریبی می شود. اما در حقیقت ازدواج به سن و سال نیست، بلکه به حس و حال درونی است، به احساسی فرای احساسات زمینی.

 

ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است. زمانی که روح، آمادگی لازم را برای ازدواج کردن مشاهده کرد و این نیاز درونی آشکار شد، دیگر به هیچ قیمتی بیرون راندنی نیست؛ حتی اگر با آن بجنگی و بخواهی از فکرش رهایی یابی، زیرا دیگر جزیی از خودت است...

چه کسی می تواند بگوید که دامنه و عمق تأثیر ازدواج و گستره دگرگونی و تغییری که می تواند در زندگی افراد ایجاد کند تا چه مرزهایی کشیده می شود؟ !پس بهتر است عمیقاً مراقب و هوشیار بود. زیرا به جز خودمان هیچ کس دیگری حاضر نیست تاوان سنگین بزرگترین و جدی ترین تصمیم زندگیمان را بدهد.

 

در چه سنی باید ازدواج کرد؟

برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی ، رشد روانی و اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریبا کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، سلامت روانی، مادی و اجتماعی لازم است. به همین جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود. در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روش های صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند.

 

معیارهای یک ازدواج موفق چیست؟

انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است

 

منبع : بیوته

 

 

ارسال در تاريخ شنبه 22 دی 1397 توسط روانشناس بالینی
برچسب ها : روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره ازدواج , مسائل زناشویی,

صفحه قبل 1 صفحه بعد